دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

سلام نارین جان چطوری بهتری

حقیقتا شرایطت سخت و ویژه هست.خودم هم پدرومادرم روازدست دادم،اما همزمانی رفتن پدرومادرت خیلی سخته وتحملش دل صبوری میخواد.

اما میدونم تودلت قوی هست ومیتونی از لحظات سخت عبورکنی🩵دندونت رو وقتی جراحی کردی،قطعا مامانت کنارته وبرات دعامیکنه🥰

ما همون کچلش رو هم میدوستیم هرچند کچلش نکردی 

کادو چی میخوای بخری 😍

😅😅😅کارت در اومد مهسا 😍

رعدی من یکم گیج شدم 

همسرت دوم شده؟ریخانه دخترت هست؟

چی بهتر از دعای یه فرشته خانوم در حق پدر ومادرش

پاییز من یه مدل مداد می‌گرفتم داخل جعبه اش تراش و دامن بود مارک هندی بود 

هرچقدر فکر مردم اسمش یادم نیومد 

الان با امسال هم میشه سه سال که دیگه اتود برمیدارند مداد نمیخرم

به نظر من اونقدر همه مردم تو فشار اقتصادی هستن و ترس از آینده دارن ناخودآگاه ذهنشون مقایسه می‌کنه 

الآنم که اینقدر کانالهای مختلف تو اینستا زده شده که اینو بخرید اونو نخرید ملک نخرید طلا بخرید 

همش میگن نکنه اشتباه کردیم نکنه همین مقدار  پولمونو از دست بدبم 

دامن؟

آره بزرگتر شن اتودی میشن

نه کچل نکردم. نوشتم پلاسماکار احتمالا

منم هم نظرم باهات بعد امنیت خونه کجا و امنیت طلا کجا...‌ مهسا قبلا نگاه کسی رو نمیدیدم تو طلای دستم ولی این مدت که کیان رو میبرم کلاس خیلی نگاه میکنن اصلا ضایع ها‌...حتی یکی پرسید اینا طلان؟! یکی دونفر که باهاشون اکی ترم گفتن سعی من بپوشونی...

امروز که میرفتم طلاهامو در اوردم من کلا دوس ندارم طلا بندازم ساعت خالی و دستبند چوبیمو بیشتر دوس دارم 

الانم از خدامه بتونم۲۰متر خونمو اضافه کنم طلا نداشته باشم برام مهم نیست مشه سوت سوت خرید

پاییز جان میخواستی عکس بذاری،عکس تولدکاوه

یه هفته س دندون درد تحمل کردم 

میترسم از حال دلم بعد جراحی 

این چهارمین دندون عقله که باید بکشم 

سر اون ۳ تا میرفتم خونه بابام تا چندروز حالم بد میشد 

سر این چهارمی قلبم درد مبکنه خیلی بیشتر از دندون😭

انگار تمام عزت و غرورم فرو ریخته

😔😔😔

خودتو عذاب نده.سعی کن زودتربری جراحی کنی تا دردت کم بشه.بعداز جراحی هم از خواهری،خواهرشوهری،رفیقی،ازکسی کمک بگیر تا بعددوسه روز بهتر بشی.جراحی دندون عقل میدونم سخته.تجربه شوداشتم

میرم 

تو خونه خودم می مونم بهتره 

جمعه که خونه بابام بودم برادرم خیلی گریه کرد میگفت چطور تو بدون مامان بابا اینجایی😭😭😭😭

اتفاقا کارخوبی میکنی خونه بابات میری.مواجه شدن باواقعیت،باعث میشه دوره سوگواری بهتر بگذره و زودتر بااین مساله کنار بیای

دوباره توصیه میکنم کتاب"عیبی ندارداگرحالت خوش نیست"روبخونی.کتاب معروفی هست.شاید بتونی کتاب صوتی اش روهم پیداکنی

اونجا که انشالله مثل قبل میرم 

برادرهام داغون میشن اگه نریم 

بخصوص برادر مجردم 

ما ۵ تا خواهر باید براش مادری کنیم 

اونجا مقر ماست و می مونه انشالله 

فقط رفتن مادرم رو نمیتونم بپذیرم 

غمش فرق میکنه عصبانیم 

غمش خیلی وحشیه