ب دخترش بگو هر روز بیا ب مادرت کمک کن من نمیتونم هم بخاطر شرایطم هم اینکه نمیتونم دوتا خونه و یه ساختمونو تمیز کنم هر چی هم میگم مادرت گوش نمیگیره
اگه نه یه نیروی نظافتی براش بگیرین من نمیتونم
من که از مادر شوهرم دورم یکی از جاری هام تو یه حیاط هستن اصلا بنده خدا کار از اون نمیخواد با این که دسیک داره استخون پاش زده بیرون خودش کاراشو کم کم انجام میده از نظر اخلاقی هم عالیه میگه کار خودمه وظیفه خودم انجام میدم
خواهرشوهرم هزار یار گفته بهش آخرش دخترش بهم گفت این حیا نداره من خسته شدم از بس نصیحت میکنم
خب تو بازم محل نده بزار هر کی رو میخواد بفرسته
خدا رو هم بفرسته انجام نده
لطفا نادیدش بگیر تو حامله ای باید استراحت کنی یا فوقش خونه خودتو تمییز کنی
به بچت فکر کن
پس فردا بچت هم بیاد اوضاع سخت تر میشه باید به بچه هم رسیدگی کنی.
خواهر شوهرت گفت بهش بگو من خودم کار دارم تو دخترشی کمکش کن خواستم حرف اضافی بزنه بگو ببخشید سرم شلوغه خدانگهدار
شوهرتم همینطور
خدابیامرزه مادرشوهرمو بنده خدا فلج بود بازم بیشتر کاراشو میکرد هفته ای یه بار من خودم میبردمش حموم و براش غذا میپختم میبردم با اینکه میدیدم کسیو و نداره وطیفه خودم میدونستم ولی پر توقع نبود ولی امان از این زن بابای شوعرم با دخترش اینقد پرو پر توقع هستن شوهرم یه مدتی برادرش زندان بود با اینکه درامد دارن هر روز به این ننه دختر پول میداد الان مدتیه پول نداده چون نداره بنایی داریم و ... بخدا یه زنگ به شوهرم نزدن ببینن کجاست چرا نمیره خونشون
بهش میگم حالت تهوع دارم میگه رفتی خونه مامانت اونقدر کار کشیده ازت واسه همین در حالیکه مادرم نمیزاره من لیوان از زمین بردارم، گفتم نه مادر من درک و فهم داره از من هیچ انتظاری نداره
بهترین راه که یه موقع درگیری و بگو مگو هم نشه اینه که بی اعتنایی کنی
زنگ خونت رو زد جواب نده
یه بار بگو حموم بودم
یه بار بگو چرت میزدم
اگه بچه داری بگو بخاطر بچه دستم بند بود
اصلا در طول روز به بهونه خرید خونه و این جور کارا ۲-۳ ساعت از خونه برو بیرون نباش کلا
اولش واسه هر دوتون سخته، ولی یه مدت که بگذره جا میفته براش
بعدم عزیزم شما انشاالله ۳ ماه دیگه مامان میشی و هزار تا درگیری و مشغله جدید بخاطر نی نی پیدا میکنی
از الان شروع کن که عادتش ترک بشه، وگرنه با این وضعیت با بچه کوچیک صد برابر اذیت میشی
خود به دنیا اومدن بچت هم فرصت خوبیه واسه اینکه دیگه بگی درگیر بچه ام و نمیتونم بیام
شما خونه ایی که توش نشستین براش پول ندادین؟
اینم فکرمیکنه جای کرایه باید از تو کاربکشه
جات بودم از اونجا بلند میشدم
بهم گفت پاهام درد میکنه گفتم مامان راه برو تو خونه کارهات رو کم کم انجام بده یا پیاده روی کن بزار پاهات باز بشه رفته به پدرشوهرم و خواهرشوهرم گفته عروس به من گفت فلج هستی تو هیچکاری نمیکنی واسه همین فلج شدی
