به لحظه ای فکر می کنم🍁🍁🍁که بعد از هر بار اشک ریختن🍁🍁🍁صورتم را با دستان خودم پاک می کنم🍁🍁🍁خودم را مرتب می کنم 🍁🍁🍁و به زندگی ادامه می دهم🍁🍁🍁به گذرا بودن همان لحظه فکر می کنم 🍁🍁🍁و گذرا بودن مابقی اتفاقات زندگی 🍁🍁🍁و گذشتن عمری که از شما چه پنهان 🍁🍁🍁به فردایش هیچ اعتباری نیست🍁🍁🍁 و در همان لحظه نفسی می کشم🍁🍁🍁هر اتفاقی که نیاز به بخشش من دارد می بخشم 🍁🍁🍁و می گذارم در گذشته ام برای همیشه بماند🍁🍁🍁و ادامه لحظه های باقی را 🍁🍁🍁 نوش جان می کنم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
در زندگیم سختی هایی را تحمل کردم که پیش ازواقعه گمان نداشتم بتوانم...حتی بعدها،باور نکردم که درآن ماجرا تاب آوردم.انسان خودش را نمیشناسد،خصوصا قدرت هایش را...
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...نه در اخبار حرفی زده میشود...نه خیابانی بسته میشود...و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...پسرم تنهاتر...💙و پدرم کمی شکسته تر...اقواممان چندروز آسوده از کار...دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید🙃 و اشک تمساح میریزد...و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...من میمانمو و خدا،💗بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...🙁
بادمجون رو که سرخ میکنی گوجه رو هم حلقه میکنی یکم سرخ کن بعد پیازداغ درست کن ادویه و رب بزن بعد یکم آب جوش فقط آب کم باشه بعدم بادمجون و گوجه هارو میچینی تو تابه میزاری یکم بپزه طعماش به خورد هم بره در تابه رو کج بزار کامل نبند بعدم حواست باشه زیاد نپزه بادمجون له بشه