خانوما من طبقه پایین مادرشوهرم هستم، حدود ۶ ماهه که باردارم، مادرشوهرم کورد سوران هست و ما ترک هستیم، دیروز دو نفر از فامیلهای مادرشوهرم از شهرشون اومده بودن خونشون که منو صدا کرد بیا کمکم کن من مهمون دارم رفتم خوش آمد گفتم پذیرایی کردم ظرفا رو آماده کردم سفره باز گردم چایی دادم فلان، خواهرشوهرم واسه شام دعوتشون کرد که به من هم گفتن بیا من کمی زودتر رفتم به خواهرشوهرم کمک کنم سالاد اینا درست کردم سبزی داشت پاک کردم اونم غذاهاش میزاشت، بعد ک مهمونا اومدن خونه خواهرشوهرم بعد از شام نشسته بودن داشتن صحبت میکردن به زبان کوردی که فکر میکردن من حالی نمیشم در حالیکه من میفهمم چی میگن ولی نمیتونم کوردی بحرفم، یکی از زن ها به مادرشوهرم گفت تو که میگی تو گرما نمیتونم کارهامو بکنم پس کی میکنه اونم گفت دخترم میکنه، خواهرشوهرم گفت اره اون روز جارو دستمال میکشیدم مامانم گفت اینو صدا کن بیاد کمکت کنه اگه من صداش کنم نمیاد هیچ کاری نمیکنه هر وقت صداش کنیم میاد کمک بعد دختر همون زن گفت به نظر من عروس هیچ وظیفه ای در قبال کارهای شما نداره به خواهرشوهرم گفت تو هم عروس هستی کاری واسه مادرشوه ت میکنی اونم گفت نه نمیکنم گفت خب از دختر مردم چه انتظاری دارین؟ مادرشوهرم گفت زندایی تو واسه مادربزرگت چجوری کار میکنه اونم گفت زنداییم کار میکنه ولی محبت میکنه وظیفه نداره و مجبور هم نیست گفتن نه زندایی تو فهمیده هست که کارهاش رو میکنه. من هیچی نگفتم پیش اونا نخواستم بگن پیش ما بحث کرد ولی بدجور قیافه گرفتم به مادرشوهرم و خواهرشوهرم و اصلا حرف نزدم باهاشون پاشدم بعد مهمونها ک رفتن منم اومدم خونه ولی مادرشوهرم موند ک بعدا بیاد، به شوهرم جریان رو تعریف کردم اونم ناراحت شد، حالا تازه مادرشوهرم اومده بهم میگه من خونم خیلی گرد و خاک شده بیا یه جارو و دستمال بکش گفتم نه من نمیتونم بیام گفت چرا گفتم چون خوبی به شما نیومده گفت وا ینی چی گفتم تو وقتی خونه تکونی داری من میام، مهمون داشته باشی من میام، مریض باشی من میام، الانم واسه جارو دستمال منو صدا میکنی بعد با چه رویی میشینین پیش خودم با زبونی که فکر میکنین من نمیفهمم منو بد میگین پیش فامیلات؟؟ که من اولین بارم بود اونا رو میدیدم. گفت نهههه ما هیچی از تو نگفتیم تو اونجوری برداشت کردی گفتم گن خر نیستم بچه هم نیستم از تو هم خواهش میکنم با هر زبونی بهت گفتم با هرکس بهت رسوندم که منو واسه هیچی صدا نکن من خوشم نمیاد و کلفت شما نیستم من باردارم شما واسه من یدونه لیوان برنمیدارین بعد منو با این وضع صدا میکنی بیا کارهامو بکن کردم هم بشینین بگین هیچی نمیکنه؟ گفت کو کی گفتیم نمیکنی از تو نمیگفتیم از زندایش میگفتیم گفتم آره از همون زندایی که میگفتی فهمیده هست که حمالی میکنه؟ گفت آخه تو نزدیکی من نمیتونم کار کنم واسه همین تورو میگم بیایی گفتم نه دیگه نگو من اومدم زندگی کنم نه اینکه حمالی کنم آخرش هم بگین نمیکنه اگه هم نزدیک بودنم بهونه هست به شوهرم میگم از اینجا میریم، گفت نه کجا میخوای بری میخوای مستاجر شی گفتم هرچی باشه از اینجا بهتره چون هیچ جوره از یقه من نمیوفتین. دیگه هرچی گفت به روش نگاه نکردم اونم پاشد رفت.
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
هر چی بیشتر کار کنی، از تو طلبکارتر میشن و تو احترامت کمتر میشه
وقتی خداوند شبان من است از که بترسم🕊🎚⛪ای پدر ما که در آسمانی......نام تو مقدس باد.پادشاهی تو بیاید،اراده ی تو آنچنان که در آسمان است در زمین نیز جاری شود.نان کفافه ی مارا امروز بده،قرض های ما را برما ببخش.....چنان که ما نیز قرض داران خود را میبخشیم.مارا در آزمایش نیاور،بلکه از شریر رهایی ده.زیرا پادشاهی و قوت جلال تا ابد از آن توست.آمین✝️📿برای آنها که شما را آزار میدهند،دعای خیر نمایید متی۴۵:۵(اولین کاربری ۱۳۹۶)مسیحی آریایی هستم، مستدام باد ایران کوروش.
خیلی حس بدی داره پیس خودت بشینن از تو بد بگن با اینکه اونجوری نیستی میگن فقط واسه خونه تکونی و واسه مهمونا نیا یک روز در میان بیاد کل خونم رو تمیز کنه بره ولی من باردارم میگم میشه یا جادو بهم بکشین میگن خب مادر نداری مکه بگو بیاد دیگه من نمیتونم، مادر من روستا هست میگن اون بیاد کارهاتو بکنه دیگه