رفتار مهمان و رفتار بچه مهمان

من بودم اصلا نمیگفتم بهش حوصله داری !! بعدا خودت پشیمون میشی 

خب دلش میخواد با زنش باید حرف بزنه خودشون مراقب بچشون بلشه وگرنه هل بده یه اتفاقی بیفته چی ...بتظرم از همین حالا زیاد نکنی رفت وامد رو براتون بهتره بعدا باعث دل شکستن میشه

الهی☺ نوش جان 

خداخیرت بده که بفکرش هستی

همینکه تو این شرایط با وجود اذیتی بچه بازم بش محبت میکنی با ارزشه  وگرنه تو شرایط گل و بلبل که عادیه  ، اونم گویا ریلکسه 😄 بازم ریلکسی بهتر از عصبی یاحسود بودنه

احسنت به شما 

امیدوارم هم اون بچش آرام بشه هم  هر دو تون خوشبخت و خوش عاقبت بشید

کلا عروس ما کاری به کار بچش نداره هرکاری بکنه بعضا اسمشو صدا میزنه ....بچه که اینجوری خودشم آسیب میبینه مادرشوهرت حتما عقل نداره ....انقدر بدم میاد حالا من تازه عروسی کرده بودم با بچه اش بردارشوهرم اومده بودن خنمون تو همسایگی هم بودیم با مادرشوهرم پسرش میگف رو مبل بپرم بابا اونم نیکف آره بپر بپر کن انگار از حسادتشون اومده بودن فقط خسارت بزنن که منم دیگه در خونمونو باز نذاشتم سرخود بیاد بچشون تو خونمون درم میزد پسرشون باز نمیکردم بیاد میگفتن منم میگفتم خواب بودم یا تشنیدم دیگه فهمیدن که نمیخوام بچشون تنها بیاد خونمون تموم شد رف والا فکر کنم تو یه سال کل خونمون رو از بین برده بودن...اینجور آدما مشکل دارن واقعا

وای ای خدا چه برخورد زشتی ..من حتم دارم این بچه کتک میخوره که زدن یادگرفته...دلم کباب شد ...

رابطه رو خیلی کم نگه دار.

منم با همکار همسرم رفتیم تو رفت و اومد.سه تابچه دارن ۶.۸.۹سال.وقتی میان کل خونه ام میره هوا.من اصلا هیچی روم نمیشه بگم..مادره هم هیییییچ اصلا دهنشو وانمیکنه.نمیدونم چطور میتونن...رابطه رو خیلی کم کردم خیلی

هیچی هواشونو داشته باش منظورش خونت زود زود دعوت کردن نیس که مثلا کمکی خواستن دریغ نکنین والسلام اولویتت بچه خودت باشه نه کس دیگه

پس آش کشک خالته😄

اوه بعدش اون پستو خوندم که مادر با پا زدش

طفلک هم از محبت پدر محروم شده  هم مادر تربیت صحیح نداره حتما کم کتک نخورده طفل معصوم ...

بزار بگن ...مهم بچته 

دقیقا بعضیا از حسادتشون،من از رفتار بچه تعجب نمیکنم..شیطون قبول، ولی مادر یا پدر چشون ک ب بچه ی خودشون چیزی نمیگن یا کنترلش نمیکنن..

یادمه دخترم ۱ساله بود موقع بله برون برادر شوهرم،چون نوپا بود وقتی رفتیم خونه ی عروس کل تایم من بغلش کرده بودم و ایستاده بودم..مبادا خراب کاری میکرد،،