سلام
بچه ها تورو خدا یه سوال دارم ازتون
من یه خواستگاری داشتم هوین چند وقته که من و پسره خیلی همو پسندیدیم و قشنگ میفهمیدم که به دلش نشستم و ازم خوشش اومده مدام قرار پشت قرار تنظیم میکرد و ...
من بعد از سه بار دیدنش بهش گفتم برادرم مریضه و درحین زایمان اکسیژن بهش کم رسیده و تشنج کرده و باعث شده از نظر ذهنی به هم ریخته باشه ولی ژنتیکی نیست این موضوع و ببخش که زودتر نگفتم
بعد از چند روز مادرش تماس گرفت گفت میثم گفته ما نمیتونیم ادامه بدیم
من خودم بعد از یکی دو روز بهش پیام دادم به خاطر برادرم بود نخاستی ادامه بدی بهم گفت نه ولی میدونم همین بود . بهش گفتم حیف نیست که تموم بشه ؟ سکوت کرد و هیچی جواب نداد
بوه ها امکان اینکه یکم بگذره و برگرده هست ؟