من یه مشکل بزرگ دارم تو زندگیم.شوهرم اصلا عادل نیست و کلا یه بیمار روحیه.بابام سالهاست فوت شده.مامانمو اصلا محل نمیده به زور یه سلام بهش میده.وقتی بگم بریم خونه ش اکراه داره. توان هر خدمتی رو ازم گرفته.بیرون رفتنی مسافرت و گردش و تفریح نمیزاره اونم ببریمو...در صورتی که مامانم یه زن مستقل بی آزار مهربونه و جز احترام چیزی نکرده.جوری تربیت شده فقط فقط فکر رفاه پدر مادر خودش باشه و لاغیر.
توهم محلش نده با مادر پدرش همونجوری رفتار کن
اولا اون با من قهر بود با اونا هم سرسنگینی بود چند بار تلافی نکردم احترام کردم دیدم نمی فهمه تلافی کردم
یبار مامانمو تحویل نگرف جم کردم گفتم میخوام با مامانم برم شهرمون تا دیگه نیاد ک ببینیش .....افتاد ب غلط کردن😐از اون یبار دیگه تکرار نشد
هر چی مظلوم تر باشی بیشتر اذیتت میکنن
منم اینجور بود خانوادشو تحویل نگرفتم شدم مثل خودش ،چون با محبت وبخشش درست نشد.
بعد دیگه دید چقدر بده ادم شد ولی چه فایده که پدرم دیگه نبود😔
میدونه هر نوع بی احترامی رو‌صد برابر جواب میدم و از طرفی میدونه هرکاری برای خانواده ام کنه منم جبران میکنم . همین باعث شده از جون و‌دل براشون کار کنه
من الان ناراحت همین موضوع هستم با خانواده شوهرم ارتباط داشتم مثه خانواده خودم هر چی هم شنیدم گذشتم... ولی وقتی رفتیم شهر خودم شوهرم چشم دیدن خانواده منو نداره مثه برج زهرماره چهرش. به زور تحمل میکنه جلو اونا سرم داد میزنه . امروز میخواست بره خونه مامانش باهاش نرفتم تعجب کرد گفتم بابت رفتاراته اونقد خوبی کردم اگه یه روز نرم تعجب میکنن ولی دلمو شکونده منم رفتارمو تغییر میدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
