وایی من دبستان یه کارایی کردم خدا ازم بگذره با برگه مینداختیم یا گاهی اوقات از هم وسیله می گرفتیم توش می نوشتیم اصلا وضع عجیبی بود هیچ وقت هم مارو نگرفتن حتی شک هم نکردن من بچه زرنگ بودم نگامم نمی کردن(بچه زرنگ با تقلب )
واییی یادش بخیر کلاس شیشم بود امتحان داشتیم مراقب مال کلاس اول بود به شدتم پایه بود داشت املا میگرفت خودش بدون اینکه کسی بپرسه کلمه های چند املایی رو درستشو میگفتتت واییی خدا خیرش بده وسط املا گفتنش معلم اصلی اومد چک کنه
معلم اصلی پشتش به مراقب بود اونم املا رو میگفت تو هوا واسمون می نوشت چقدر باحال بود رفتیم واسه دوستای دیگه امون که تو کلاسای دیگه بودن گفتیم چقدر اونا فشار خوردن اون وقت کلاس ما بیشترین نمره رو تو املا گرفت(دانش اموز های یه کلاسو پخش کرده بودن هر کلاس 15 نفر)