شب جاشو از من جدا کرد صبحم خودمو زدم به خواب اونم انگار نه انگار گذاش رفت خیلی احساس خورد شدن کردم وقتی دیشب برگشت گف من میخاستم طلاقت بدم خودت نخاستی خیلی حس بدیه تو خونه ای باشی که شوهرت نخادت و اینقدر رک تو صورتت بزنه و بگه میخاستم طلاقت بدم نخاستی
خب عزیزم چرا نمیخوای
چرا موندی تو اون زندگی؟
مهریه داری ؟ اگر همش میگه بزار اجرا بترسه. البته من مشاور نیستم نمیدونم بعدش بهتر میشه یا بدتر دوستان بهتر میدونن
دليلش چيه
عزیزم عزت نفست برات هیچ ارزشی نداره؟!
خیلی راحت قبول کن و با ناراحتیه بعدش کنار بیا
این خیلی بهتر از اینه که جایی باشی که نمیخوانت!
چند سالته بچه داری؟ چند ساله ازدواج کردی
دردش چیه
به خاطر مشکل مالی طلاق نمیگیری؟ چرا یک ثانیه موندی تو اون زندگی؟!!
ی درس درست درمون بهش بده بهش بگو طلاقم بده مهریمم میخوام بهش
دقیقا پدر منم همش میگه طلاق
چون میدونه مادرم جاییو نداره
چند وقته ازدواج کردین؟
از اول ازدواج ناراضی بوده یا بعد ها ؟
به جهنم که شوهره نمیخواد...مگه شهر هرته...مگه زن کفش و لباسه...شما هم رو اعصابش نرو..خیلی به پر و پاچه ش نپیچ...بیخیال باش..حساس نشو
بگو زندگي نگهداشتنم عرضه ميخاد كه اونم زحمتش با منه
بگو اگر من نبود تو هم الان آواره بودي تو كه انقدر دلت طلاق ميخاد چرا زن گرفتي و منو بيچاره اخلاق گندت كردي
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
