از دیروز که شنیدم سرم داره سوت میکشه
آقا ماجرا به اینه که پسر فامیل که 25 سالشه چند ساله با یه دختری سه سال از خودش بزرگتر دوسته اینا دو تا تمام مدت دعواشونه چند ماهی یکبار هم کات میکنن دوباره آشتی میکنن
این آقا میگه دختره رو دوست نداره فقط واسه اینکه باهاش مهاجرت کنه و دختره دوسش داره باهاشه
دختره ادعا کرده بود که از یه خانواده پولدار هستن هر ماهی یه ماشین سوار میشن و خانم هم دکتر تشریف داره و مشغول تز دکتری هست و بعد گرفتن دکتری قصد مهاجرت دارن مادمازل و اعتماد به سقف شدید هم داره
یکبار اتفاقی دیدمش ظاهرش اصلا به آدمای پولدار نمیخورد حتی حرف زدنش. سعی کردن غیر مستقیم رای مامان پسره رو بزنم ولی نشد.
خلاصه که این فامیل ما چند وقت پیش رفت خواستگاریش
روز خواستگاری مشخص شد که خانم دکتر نیست و چند ماهه کارمند پاره وقت محضره حتی سابقه بیمه هم نداره و لیسانس داره و خبری از دکتری نیست
پولدار هم نیستن و خونشون حومه شهره پدرش که میگفتن بیزنس من هست جوشکاره و حتی امکانات مهاجرت هم واسش فراهم نیست
این پسر فامیل ما و مامانش همه اینا رو میدونستن و واسه هممون نقش بازی میکردن بابای این پسر فامیلمون چندین ساله مرده و همه این دروغ ها رو به همه گفتن که برای هزینه های ازدواج فامیل کمکشون کنن چون به نسبت بقیه فامیل وضع مالیشون خیلی ضعیف تره و همیشه بهشون کمک میشده و چند تا از بزرگ های فامیل رو راضی کردن و با هم رفتن خواستگاری و روز خواستگاری متوجه دروغ ها شدن
هر چی فکر میکنم نمی فهمم چرا باید این همه دروغ بگن و نقش بازی کنن!! چرا بقیه رو خر فرض میکنن و فکر می کنن که کسی متوجه نمیشه