دوسه ساعت رفتیم بیرون ساعت یک اومدیم خونه مادرشوهرم اینا کپیده بودن شوهرن رفت خونشون مادرشوهرن از خواب بلند شد اولین حرفی ک زد گفت زنت کولرو چرا رشون گذاشته حواس نداره از کی ک این کولر روشنه کلیدم نبود ک من برم خاموش کنم
دگ یک ساعت زر زد ک چرا کولرو روشن گذاشته ،
من عجله ای رفتم بیرون امشب شوهرم منو برد سوپرایزم کرد این خانوم باز از حسودی داشت میترکید باز تا رسیدیم داستان درست کرد من نمیدونم این از کجا فهمیده کولر ما روشنه اخه تو یه ساختمونیم
من از تو راهرو صداشو شنیدم حتی نذاشت من برم خونمون همینجور زرت و پرت میکرد