خسته شدم
من هرجا برم این آبجی بیشعورم هی میگه منم میام مثلا تا سوپری میرم میگه منم میام منم بعضی موقع ها میبرمش اگه نرمش انقدر مامانم غر غر میکنه میگه خودش پا داره واسه تو که سنگینی نداره
من بدم میا یه بچه همش همه جا که میرم دنبالم بیا من ۱۸ سالمه اون ۸ جدیدا خیلی خبر کش مامانم شده مثلا وقتی با خودم بیرونه بعدش که میره خونه هی به مامانم میگه که مثلا آبجی اینجوری کرد اینو گفت چادرز به زمین میخورد از اینجور چیزا
چند بار میخواستم برم بیرون چون این میگفت منم میام منم میگم اصلا خودمم نمیرم
امروز میخواستم برم بازار باز این گفت منم میام نفهم قبول نمیکرد که نیاد این مامانم همش از اون دفاع میکنه میگه عه باید بچرو ببریش همش غر غر میکرد
مامانم اعتقاد داره که من هرجا رفتم باید آبجیم دنبالم بیاد میگه باید به میل من باشه
من پارسال یه جایی کارمیکردم این هم صبح هم بعد از ظهر بامید دنبال من می آمد تا اینکه اون آخرین یه خرابکاری کرد شلوارش کثیف شد خودشو کثیف کرده بود دیگه من مجبور شدم همون موقع ببرمش خونه امثال هم یه جا دیگه رفتم سر کار که همون روز اول گفت منم میام چند روز آمد اونجا اذیت میکرد یه روز هم اونجا خودشو کثیف کرد که دیگه بعدش مامانم واسه اونجا آمدش چیزی نگفت
بهم بگین دقیقا من چیکار کنم با این آبجی و مامانم اگه مامانم انقدر از آبجیم دفاع نکنه این هی هرجا بخوام برم نمیگه منم میام
امروز بخاطر این جریانات همدیگه رو زدیم کلی دعوا کردیم هنوز هم ادامه داره
من بدم میاد هرجا برم دنبالم بیاد😭😭😭😭
یا اینکه آبجیم رو چیکارش کنم که دلش نخواد دنبال من بیاد