خیلی ناراحتم نمیدونستم با کی درد دل کنم بچه ها، کلی گریه کردم. امروز رفتم یه مرکز خرید تو شهرمون شلوغ هم بود. یه بیشعوری رد شد از کنارم به بدنم دست زد. خیلی چندشم شد، برگشتم فحشش دادم یکی هم زدم تو سرش بعد با آرنجش زد توی صورتم و فرار کرد. تا نگهبانا اومدن فرار کرد. مشخصاتش رو دادم ولی پیداش نکردم. حالم خیلی بده. منم نتونستم تحمل کنم همینجور جلوی سربازه اشک میریختم، بنده خدا نمیفهمید چکار کنه.
دلم میخواست با یکی حرف بزنم. ولی با همسرم روم نشد.
منم حامله پنج ماهه بودم میرفتم بازار اول صب کوچه خلوت با موتور اومد از کنارم اول رد شد بعد برگشت اومد ب بدنم دست زد شروع کردم جیغ زدن و پرت شدم زمین ترسید رفت ولی دیگه از صدای همه موتورا میترسم و اصلا میبینم تمام تنم میلرزه
روزی به خودت میآیی و میبینی هر چقدر برای بودنش جنگیدی او برای نبودن تلاش کرد هر چقدر برای جای خالیاش جنگیدی او برای نیامدن تلاش کرد ... از یک جایی به بعد میفهمی که باید کنار آمد با خودت با نبودنش با جای خالیاش با نخواستنش! از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الّا عاشقی!
به حجاب ربطی نداره .من با چادر بودم پسره قشنگ بغلم کرد هنوز یادم میاد عصبی میشم
دخترک له له کنان در حال رفتن به نانوایی بود .ادامسش رو تف کرد روی زمین .دم نانوایی دید اسکناسش نیست راه رفته را اینبار ارام برگشت روی زمین چشمش دنبال اسکناسش بود نزدیک ایستگاه اتوبوس اسکناس زیر پاشنه کفش خانمی بود ایستگاه شلوغ بود تا خواست جلو برود و به خانم بگوید پولم زیر پای شماس خانم سوار اتوبوس شد پول هم با کفش خانم رفت .اسکناس با ادامس به ته کفش خانم چسبیده بود 😐😐😐
چند روز پیش ی پسره ب بدن ی دختر خانم دست زده بود انصافا دختره شیر دختر بود با مشت ولگد پسره رو کبود کرد بهش میگفت بی ناموس بگو گوه خوردم پسره تکرار میکرد .بهش میگفت بگو دیگه از این غلطا نمیکنم پسره گنده با ترس ولرز میگفت غلط نمیکنم
در حسرت دیدار پدری ب سر میبرم ک آخرین بار دستش توی دستم بود ولبخند روی لبش خشک شد ومنو تنها گذاشت .از وقتی رفت منم خندیدن رو فراموش کردم میشه برای شادی روحش ی صلوات بفرستی.سپاسگزارم