عزیزم من یه نصیحت می کنمت حاصل سال ها زجر کشیدن خودمه.
منم دقیقا مثل تو بودم. درس که جای خود دارد. من حتی برای آزمون رانندگی عملی هم اینجوری بود که هر بار برادرم زنگ میزد می گفت چی شد قبول شدی یا نه؟ اگه نشده بودم میگفت ای بابا این که کاری نداره. بعد دختر خودش دقیقا دوبرابر من رفت امتحان داد تا قبول شد. ولی من شعور خودم رو حفظ کردم و حتی یک بار ازش نپرسیدم. وقتی گفت قبول شده فقط بهش تبریک گفتم.
اگه قبل از کاری زیاد بیای اعلام کنی به بقیه، شک نکن اون کار پایان خوشی نداره یا لااقل اینه که به گیر و گور میخوره. همیشه در سکوت همه کارت رو پیش ببر و وقتی نتیجه گرفتی اعلام کن. اینجوری هیچ توقعی ایجاد نمیکنی حتی یه موفقیت کوچیک هم خیلی صدا میکنه.
اگه فکر میکنی مامانت هم میره میگه به اونم نگو
من شبی که فرداش مصاحبه شغلی داشتم به مامانم گفتم فردا یه کاری دارم برام دعا کن ولی حتی نگفتم کارم چیه! در این حد پنهانکار شدم چون خیلی اسیب خوردم.