شاخسی مدیر استارتر عضویت: 1399/06/12 تعداد پست: 768 عنوان خواستم رابطه ی مادرشوهرم با مامانم درست کنم 293 بازدید | 23 پست ماپرشوهرم و مامانم از همدیگر بدشون میاد مامانم به خاطر زبون تندش و مادرشوهرمم به خاطر سیاست های بیکرانش مثلا خواستم ثواب کنم بیاید تعریف کنم نظر بدید 1402/04/14 | 00:32 0 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
مهدخت4 عضویت: 1396/08/07 تعداد پست: 7133 لزومی نداشته مگه چندبار میخوان همو ببینن.مامان من ۱۲ساله مادرشوهرمو ندیده یه"آنه"ی درون دارم.که نمیدونه با تکرار غریبانه ی روزهاش چه غلطی بکنه
شاخسی مدیر استارتر عضویت: 1399/06/12 تعداد پست: 768 خواهر شوهرم حامله هست و یک هفته ی دیگه زایمان میکنه من خواهر شوهرم گفتم اینچند وقت که درد داری خودم برات ناهار میفرستم تو استراحت کن
قهوه۱۴۰۲ عضویت: 1402/03/15 تعداد پست: 1582 خواهر شوهرم حامله هست و یک هفته ی دیگه زایمان میکنه من خواهر شوهرم گفتم اینچند وقت که درد داری خودم ... خببب🙃 "خداوند گر ز حکمت ببندد دری" "ز رحمت گشاید دری دیگری"
شاخسی مدیر استارتر عضویت: 1399/06/12 تعداد پست: 768 امشب یه سر رفتم خونه ی مادرشوهرم حرفش شد اینا مثلا خواستم یه کاریکنم دیدش نسبت به مامانم خوب بشه
قهوه۱۴۰۲ عضویت: 1402/03/15 تعداد پست: 1582 لایک "خداوند گر ز حکمت ببندد دری" "ز رحمت گشاید دری دیگری"
شاخسی مدیر استارتر عضویت: 1399/06/12 تعداد پست: 768 گفتم مامانم بهم گفته به خواهر شوهرت برس تنهاست گناه داره برو خونشون کارای خونش انجام بده ووو
مامان_پناه_خانوم عضویت: 1402/03/04 تعداد پست: 251 امشب یه سر رفتم خونه ی مادرشوهرم حرفش شد اینا مثلا خواستم یه کاریکنم دیدش نسبت به مامانم خوب بشه همون پیام اول بنویس دیگه
قهوه۱۴۰۲ عضویت: 1402/03/15 تعداد پست: 1582 گفتم مامانم بهم گفته به خواهر شوهرت برس تنهاست گناه داره برو خونشون کارای خونش انجام بده ووو خببب🗿🦥 "خداوند گر ز حکمت ببندد دری" "ز رحمت گشاید دری دیگری"
شاخسی مدیر استارتر عضویت: 1399/06/12 تعداد پست: 768 این که گفتم دیدم مادر شوهرم یه پوزخندی زد داشت سبزی پاک میکرد با پدر شوهرمم نشسته بود
faaaa1398 عضویت: 1401/10/30 تعداد پست: 2144 این که گفتم دیدم مادر شوهرم یه پوزخندی زد داشت سبزی پاک میکرد با پدر شوهرمم نشسته بود مادرتو چرا کوچیک میکنی خواهرشوهر وقتی مادر داره چرا تو براش غذا بپزی
شاخسی مدیر استارتر عضویت: 1399/06/12 تعداد پست: 768 پدر شوهرمگفت یکمی سبزی هم بهش بده مادر شوهرم گقت خودممیفرستم بعد که بر گشتمدیدم سبزی فقط چیزایی فرستاده که دوست ندارم خودشم میدونه البته