دلسوزی بدترین کاره

منم دیگه ازشون بدم میاد حسابشون نمیکنم 😤

اره خیلی پر رو هستن

من خیلی وقته دیگه کمک نمیکنم. من به حیوونای تو خیابون غذا میدم اذیتشون نمیکنم.  اینم خودش یه جور کار خیره به کسی برنخوره ولی جدیدا به کسی اعتماد نمیکنم اونقدر اتفاقات بد میشنوم دیگه به ادمیزاد هیچ اعتمادی ندارم به حیوون کمک کنم بهتره تا انسان 

ما یه ضرب المثل داریم میگیم دل سوزی ک و ن سوزی داره 

یعنی هر کیو دیدم برا کسی دلسوزونده همون طرف حسسسابی گذاشته تو‌کاسش برا خودمم پیش اومده 

خب توقع داری کسی که کف خیابون بزرگ شده و مدرسه و درس و کلاس و سواد و کتاب هم نداشته چجوری فرهنگ و ادب یاد بگیره؟ 

نمیگم کارش درست بوده ها 

اما شاید منم جای اون آدم زندگی میکردم اون رفتارها رو داشتم 

ادم باسواد و بیسواد نداره اطرافم خیلیا دارن درس میخونن چه سن بالا چه سن پایین بعضیا اونقدر بیشعورن میگم اخه واسه چی درس میخونین ابروی علم و دانش رو میبرین.  بعضیا فقط واسه کلاس کاری درس میخونن یه مدرکی داشته باشن همه باسوادا باشعور نیستن یه سر به بعضی مدارس بزن میبینی بعضی بچه ها توی چه خونواده هایی دارن بزرگ میشن جالبه خونواده هاشون باسوادن ولی بچه هاشون یه حرفهایی میزنن من خجالت میکشم

تو شرایط زندگی سخت وجدان آدم ها کم رنگ میشه 

شاید اون بچه از این جامعه و زندگی ای که داره عصبانیه و فکر میکنه چرا زندگی من اینجوریه و زندگی بقیه این آدم‌ها راحت تره و البته داره به نحو اشتباهی عصبانیت و حس های بدش رو تخلیه می‌کنه 

اره قبول دارم سواد ‌و درس خوندن شعور نمیاره 

ولی اون بچه ی تو خیابون رو حتی کسی نیست که بهش رفتار درست و ادب رو یاد بده 

درکل منظورم این بود که اون بچه شرایطش با دیگران متفاوته 

درسته که کارش غلطه اما ما جای اون زندگی نکردیم و نباید قضاوتش کنیم اون قطعا زندگی خیلی سخت‌تری داشته 

بد باش تا خوب باشی 

آخه اونا هم بین یک سری آدم کثیف دارن بزرگ میشن و اصلا برا کسی مهم نیست از ریشه خرابه از ریشه 

اون بیچاره ها شاید خودشون بارها مورد تجاوز قرار گرفتن 

من همیشه داخل جای شلوغ استرس اینو دارم که یه آدم بیشعور چنین حرکتی پشت سرم انجام نده

حتی تصورشم برام وحشتناکه،همش پشتمو نگاه میکنم 

یا یجوری می ایستم که پشتم ادم نباشه