بله عزیزم، ببین تا جاییکه در دانشگاها تحصیل میکنیم، یا مشاوره میخونیم یا روانشناسی، که میتونه از لیسانس باشه تا دکتری، پس تا اینجا یا مشاور میشن یا روانشناس، اما بعضیا که به رواندرمانی علاقمندن میرن دوره های آزاد تخصصی میگذرونن و میشن رواندرمانگر فردی، حالا این دوره ها صدتا مدل و شیوه دارن که روانکاوی یکیشه، پس همه روانکاوا، مشاور یا روانشناسایی هستن که دوره های تخصصی رواندرمانی به شیوه روانکاوی رو گذروندن. در واقع مشاور یا روانشناس شدن معادل پزشک عمومیه، روانکاو شدن معادل تخصص مثلا قلب گرفتنه.
اما تفاوتش برای شما : کاری که مشاور انجام میده راهکار دادنه. کاری که روانشناس انجام میده هم راهکاره هم یجورایی نوک زدن به رواندرمانی که معمولا هم به شیوه های من درآوردی و غیر علمی انجامش میدن، کاری که رواندرمانگر انجام میده کمک به تغییر حال درونی یا الگوهای نامناسب رفتاری هست، حالا رواندرمانگرا به شیوه های مختلفی این کارو انجام میدن، مثلا بعضیا میگن بنویس و جدول بکش و.... اما روانکاوا با کمک ناهشیار شما، ریشه مشکل رو که در گذشتس و هضم و حل نشده باقی مونده رو پیدا میکنن، و طی یه فرایند پیچیده کمک میکنن اون ریشه، هضم بشه و کمتر خودشو به شکل مشکل و علائم نشون بده.
مشاوره معمولا تک جلسه ایه شما میری مشکلتو میگی و راهکارتو میگیری و میای.
روانشناسی معمولا شما میری مشکلتو میگی یه سری تست ازتون میگیرن و بر اساس جوابا یه تشخیصی روتون میذارن و در نهایتم یا ارجاع میدن به روانپزشک، یا چنتا توصیه بهتون میکنن یا هم هردو، که ممکنه جلسات تا مدتها هم ادامه پیدا کنه ولی معمولا محدوده. روانکاو اینجوریه که شما مشکلتو میگی، ما باهم ریشه یابی میکنیم میرسیم به اصل داستان که معمولا یه اتفاق یا خاطره یا حتی یه تصویر توی گذشتس که روانتون بجای هضمش اونو به علائم تبدیل کرده، بعد در کنارهم قدم به قدم اون ریشه رو هضم و حل و فصلش میکنیم و میاییم جلو و کم کم میبینی نه تنها اون مشکل داره کمرنگ میشه، بلکه کلا حس بهتری پیدا کردی.