دیشب حدود ساعتای ۱ و ۴۵ دیقه یه شماره ناشناس به گوشی دومم که هیچکس سیم کارتشو به جز رفیقش و فامیلای نزدیک ندارن زنگ زد ،معمولا شماره های غریبه جواب نمیدم ...جواب ندادم چند دیقه بعد پیام داد .... پشیمونم ولی خیلی دیره ،حلالم کن. برای تایپ کردن دستام میلرزید که همون لحظه دوباره زنگ زد میدونستم خودشه جواب دادم:شما گفت :نمیشناسی !انقدر زود فراموش کردی صدای خودش بود اونم داغون بود
گفتم:من یه زمان یه نفرو میشناختم اونموقع ها اون ادم نامرد نبود... یه چیزایی از متعهد بودن سرش میشد دیگه نباید به من زنگ بزنی حتی نباید فکر کنی نمیخام زندگی یکی دیگه رو خراب کنم فراموشت میکنم توام باید فراموشم کنی اینهمه سال بازیچه دستت بودم فکر میکردم هر چقدر دوست دارم دوسم داری مابین حرفام میگفت هی ببخشید غلط کردم
گفتم دیگه دیره من میگذرم ولی خدا ازت نمیگذره خودت خواهر داشتی یه روزم بچه دار میشی که امیدوارم دختری بشه که سرگذشتش عین من بشه نه گریه ای کردم نه چیزی الانم برو پیش اون دختر اون الان زنته درسته اونم یه زمانی به من خیانت کرد ولی دست خدا بالای همه دستاس
گفت بزار ببینمت من اشتباه بزرگی کردم
اخرش عصبی شدم با اعصبانیت گفتم :گمشو ادمی که رفته رفته دیگه حالم از صداتم بهم میخوره به من خیانت کردی به اون خیانت نکن قطع کردم واسه همیشه سیم کارت شکستم