خواب دیدم دوتا مرد از دو طرف یه کوچه دنبالم میکردن و قصد ....به من رو داشتن رفته بودم یک شهر دیگه و کسی همرام نبود چند باری بدو که میکردم تمق میزدم یهو یه خانوم گدا بهم گفت امشب میلاد حضرت ابوالفضل عباسه بدو میکردم و اشک میریختم چند باری اسمشونو صدا زدم به حضرت عباس پناه بردم و دعا میکردم یهو یه اقایی همراهیم کرد بهش میگفتم بابا با اینکه پدرم نبود منو تا دم یه مسجد رسوند از خواب بیدار شدم خیلی خواب استرس اوری بود