بدبختیم اینه بابام مریضیه نمیتونه راه بره همش تو خونه اس.مامانمم میگه حوصله ندارم کار خونه دارم واز این حرفا.خواستم ببرم مهد کودک هزینه اش زیاده از خونمونم دوره باید یه عالمم پول تاکسی بدم
چقد اعصابم خورده از دست یه پارانوییدی روانی خلاص شدم بدتر شده اوضاعم