خانومای متاهل بچه دار جواب بدن

من والا دلیل نچسبیشون رو نفهمیدم حالا یه این‌باره خانواده شوهر تلپ نشدن سر عروس اگه هعی میومدن خوب بود 

شاید گفتن مزاحم نشن

پس مجبوری تولد بگیری دیگه نظر ماهم به کارت نمیاد

آخه دیگه کسی بی دعوت جایی نمیره

تو هم اصلا دعوت نکردی حتما فکر کردن خوشت نمیاد 

بهتره که راحتی خیلیا ازمزاحمت خانواده شوهرمینالن 

خوب دارن به حریمت احترام می‌زارن یه سره تو خونه ت پلاس نیستن، به نظرم خیلی فهمیده هستن، وظیفه شما بود چندبار دعوتشون میکردی

عزیزم شاید خانواده همسرت تا دعوت نشن جایی نمی رن

خانواده مادری منم همینجوری ان نه اینکه کلاس بذارن ولی از رفت و امدای یهویی بدشون میاد میگن یموقع طرف مریضه یموقع زنو شوهر بحث دارن نمیخوان کسی بدونه یا مثلا شاید دستشون خالیه واسه پذیرایی یا شاید درونگرا هستن زیاد اهل معاشرت نیستن و خیلی دلایل دیگه 

منم تا زن داداشم دعوتم نکنه خونش نمی رم بااینکه باهم از دوتا خواهر جورتریم 

دقت کن نوشته نه خودشون میان خونش ازش بدشون میاد نه می زارن خانواده اسی برن خونه اسی چشمشون بر نمی داره با دقت بخون اگررررررر خیلی نرمال بودن الان عروسشون سر یه تولد گرفتن تاپیک نمی زد حالا چه کنم حالا چه کنم بکنه بعدم خواهرشوهر پر رو می گه تولد بگیر خب به اون چه مربوطه شاید نخواد بگیره یا نخواد ایشون دعوت کنه دستور میده بعد من شما رو ریپلای کردم یا برای شما نظر دادم که دخالت می کنی منو ریپ می کنی مگه شما صاحب تاپیکی نظر من به شما ربطی نداره؟طرف حرف من مگه شما بودی؟لطفا دیگه مزاحم من نشو و منو ریپلای نکن بای

بیشتر از یک دهه از عمرم رو توی خفقان سپری کردم

گاهی دعوامون میشد دلم میخواست داد بزنم جیغ بزنم ولی میرفتم کنج اتاق سرمو میزاشتم رو بالش گریه میکردم مبادا صدامو بشنون و اسباب خوشحالیشون فراهم بشه

هیچوقت تو اون خونه خوده واقعیم نبودم

نتونستم یه مهمونی درست حسابی به مادر پدرم بدم

نتونستم یه جشن تولد بزرگ برای بچم بگیرم

همه چیز و همه کار باید مخفیانه انجام میشد

هرروز استرس 

هر روز اضطراب

یهو بخودم اومدم دیدم 11 سال گذشت

من پیر شدم

بیا بخورم چته

مزاحم من نشو منو ریپلای نکن

آدم باش کسی مزاحمت نشده 

وقتی پستی میذاری ریپلای هم معمولا میشه 

باز مزاحم حریم من شدی گفتم دوست ندارم ریپ کنی شعور نداری.درضمن من اشغال خور نیستم