بنظرتون حق دارم ناراحت بشم

من سیاست ندارم خواهر جان اونا جلو شوهرم عالی با من ولی شوهرم ک نیس اصلا بام زیاد حرف نمیزنن یا ب شوهرم گفتم زندادشش کشک بادنجون میذاره مگه نمی‌دونس ما میخایم بیایم گفت میبینی سختته نیا خودم تنها میرم خیلی راحت 

نه شوهرم اصلا گیر نمیده چی درست کنم حتی ی جور خودم اینجوری عادت کردم ولی در کل خانواده اون خیلی راحتن خیلی ولی آدمای بی چشم رویی هستن رود میفروشنت فک کن خونه من واسشون هتل بود ی دونه غذا من زن سابقش نداشته جلوشون یا احترام من میذارم و ولی از ترس اون جرات نکردن سمت من بیان تا این رفتارشون کاری بهشون نداشتم ولی واقعا حالم از رفتارشون داره بهم میخوره دیگه دوس ندارم ببینمشون 

اره نکته خوبی گفتی از شوهرم عین مرگ میترسن اما من دیوونه اگه از دست شوهرم ناراحت شن میام با شوهرم دعوا می‌کنم چرا جاریم ناراحت کردی دلش نیشکنه زنگ بزن از دلش دربیاد اونا انکار فهمیدن من آدم خبر بیار ببر و بدی نیستم ساده آن گفتن میشه اذیتش کرد بشوهرش نمیگه چرا خوب بودن انقد بد واقعا باید ازت بترسن

رفتیم س روز مسافرت موقع اومدم داداشش گف شب میام شام خونه شما میریم شوهرم گف چ بیشعورن خسته ایم ول کن گفتم عیب ندارد بیان بخدا خسته بودن کمکم نکردن قلیون گذاشتن نشستن پیش شوهراشون منم بساط جوجه برنج ماست خیار سبزی اینا گذاشتم بخدا ک هیچکدومشون اگه میخاستیم بریم خونشون شوهرشون جرات می‌کرد از ترس زن تعارف کنه ولی دلم واسه خوبیام میسوزه مثلا داداش من گاوداری بزرگ داره هر وقت میان ظرف میارن بگو واسمون شیر بیاره کلید ویلاش بده بریم شمال آنوقت اون رفتار تو جمع از من سواستفاذع کردن انکار

فک کنم دلیلش اینه ک اون ناراحت نشه ولی من ناراحت شم اشکال نداره سگ محل میکنخ حتی به بچم هم توجه نمیکنخ این خیلی بده خب اونا فک میکنن من به زور نگه داشته یا من ول نمیکنم بزم اتفاقا پیش اون باید جوری رفتار کنه ک حداقل نکن خاهر ما بد بود طلاق داد اینم بد بخودش اینجوری داره توهین میکنه 

مثلا میخاد ب گوش اون زنش نرسه مگه اون مهمه هنوز ما مسافرت میریم اون بفهمه بچه هاش با باباش قهرن انقد از زندگی من بد بگوش زن رسیده ک زن با افتخار میاد ختم فامیل شوهرم لا اعتماد بنفش کامل به من نیش خند مسخره امیز میزنه جگرم سوخت نفرین ب شوهرم کردم ک باعثش رفتارا حرف‌ها اون 

شوهرم تو دعوا سر مهریه به زنش گفته بود این من گول زد میخاستم بزگردم پیش شما این نمیذاره نگران نباش سر اینم میزم زن میگیرم میخام مال آموالش بالا بکشم یا ب پسرش گفت همش فک می‌کنم خوابم نمی‌دونم هر چی بیدار میشم میبینم واقعیت خب واقعا وسط این حرف‌ها من کجا باید باشم

میدونی عیب شوهرم اینه ک گله بهشون نمیکنه قهر میکنه رفت آمد نمیکنه خب اینجوری طرف نمی‌دونه چکار کرده ک ناراحت شدن باید دلیل ناراحتی بگه بهش گفتم گوشی بردار گله کن از خواهرت کارش درس نبوده بخاطر آرامش زن گی تو باید به من احترام میذاشت میگه مگه فحش دادن بهت خب درک نشستن پیشت گفتم خب پیش اونم نمیرفتن عیب نداشت یا من از زبون شوهرم گفتم ک هر کی با اون میزه میاد با ما نیاد ولی شوهرم باید بگه یا برادر بزرگش شب عروسی دختر شوهر به زنه گفته بیا سر زندگیت اونم تو جمع گفته چیه مثل سگ پشیمون شده من طلاق داده میخاد من بیام اون طلاق بده تا بیام بهش میگم تو جمع برادرات بگو چرا گفته ک اینا بدونن ک حرف تو نبوده یا زندگی ما انقد هم سست نیس میگه یادم مینداختی بگم بهونه میاره همش من اگه جواب تلفن ندم اون رنگ میزنن گله من میکنن ک شر شه ابن لال اونوقت

مهربونی وخوبی از خودت عزیزم 

شاید جاری‌ام حسودی میکنن تعریف نباشه ولی من از همشون حتی دختراشون ک کم سن سالن خوشگل‌تر خوش اندام تر با ادب با کلاس ترم برادرشوهرم جلو روم میگه بهش یاد بگیر ولی با اینکه خوبی اندازه خودم دارم ولی پیش چشم شوهرم شانس واقعا ندارم واقعاااا دلم میسوزه واس خودم مثلا جاریم میگه بده برنج تو درست کنم هر جی میگم بسه نجوش شل میشه میجوش شلش میکنه یا مثلا برادر شوهران شوهرم خوبن خوشگل خوشتیپ هستن ولی من واقعا بشوهرم میام بعد هی تو جم بشوهرم میگه خب تو به این خوش تیپی باید زنت بهت برسه باید حواسش بهت باشه بهت باج بده والا ولش میکنی میزی 

یا جلو خودم من از آینده میگفتم ی هو گف والا شوهر تو ب آینده نمیذاره برسی دو تا زن سر تو میگیره دلم شکست ازش اخه اون خیلی زشتن بعد میان ب من میگن واسه چی

اتفاقا اصلا پیش خواهر ک جاریم نرفتن محل به اونم ندادن به اون جاریم محل ندادن باز ی ساعت پیش من نشستن پیش اونا ک هیچ شوهرم خیلی جلو اونا تعریف میکنخ ازم یا اگه کار کنم خونشون میگه خانوم کمرش درد میکنه بیا بشین عاشق خانوادم شوهرم ک برادرش حسودی میکنن به داداش من چون خیلی آدم حسابیه کلا خانپادم نسبت به خانواده جاری‌ام خیلی خیلی سطح بالایی دارن همه جوره ولی با این همه اپشن باز اعتماد به نفس ندارم بلد نیستم از بالا ببینمشون میبینی خیلی خاکی ساده آم میگم هر کی هر جی داره واس خودش پز چی بدم 

واقعاااا نمیدونستم این ی چیز واقعا یعنی خواهر این قدر پست 

بخدا من کلی از بوتیک ک داشتم لباس دادم پولش هم نگرفتم گفتم وضع مالیش خوب نیس جای تشکر گازم گرفتن 

شوهرم میگه تا وقتی اون زنم بود همش بینشون دعوا بود الان عزیز کردن خندش گرفته بود 

هیچی نگفتم ولی دلم شکست خیلی از شوهرم بدم اومدم چکار کرده ک دیگران اینجوری بهمون نگاه میکنن اگه به زن گرفتن باشه اونا ک خیلی فاجعه هستن زناشون باید ده تا میگرفتن ولی اعتماد ب نفس دارن 

بقول شوهرم این فقط میخاد با آرامش دوستی زندگی ما رو خراب کنن ولی من سیاست ندارم توکل خدایی رفتارم