نامزدیم بهم خورده😐

ببین عزیزم

ی خورده برای خودت و اطرافیان زمان لازمه که فراموش کنید 

ی خورده طول می‌کشه تا خواستگار بیاد شاید یکسال 

غصه نخوری چون زمان نیازه

ولی دیگه اشتباه نکنید از همون روز اول مهریه رو مشخص کنید بعد نامزد شید 

عزیزم بخدا توکل کن 

بخدا دختر فامیلمون یکسال نیم نامزد بود بهم که خورد با ی پسر دست گل بعد یکسال نامزد کرد 

عالللللی 

مهربوووون 

پولدار ررر 

عزیزم برات دعا میکنم 

انشاالله خدا کمکت کنه و انشاالله تصمیم درستی گرفته باشی 

شکرررررر

خوب جلوه میدن وگرنه آش دهن سوزی نیستن بزار برن دنبال زندگیشون ایشالله یکی بهترش میاد برای ما

فدات 💕🌹

خدا رو شکر  که گیر همچین آدمایی نیوفتاید وتموم شد

بقیه عمرتون خونتون تو شیشه بود از دستشون

پسره که معلوم بود اندازه  ارزن هم براش ارزش ندارید

هرکسی وارد خونوادشون بشه با این خصوصیاتی که دارن

ذلت و بدبختی و حقارت رو به چشم میبینه 

خوب شد همین اول بسم الله خودشونو نشون دادن

باور کنید باید خدا رو شکر کنید که گیرشون نیوفتادید

خدا رو صد هزار مرتبه شکر  که خودشون رو نشون دادن و گیر نیوفتادی

انقدم خوشبخته الان کلا آدما دارن با حرومزادگی و نامردی جلو میرن چوب خدام روشون اثر نداره 

بهترین کارو کردی

متاسفانه خیلی خانوما از این قضایا سرسری رد میشن بعدش میرن تو زندگی به مشکل میخورن.

اولش سخت بگیر سر هر چیزی، بعدا دیدی طرف ارزش داشت هرچقدر میتونی براش مایه بزار.

فقط تو انتخاب بعدی بیشتر دقت کن معمولا به دو سه ساعت صحبت میشه فهمید طرف چقدر استقلال داره یا چقدر وابستگی عاطفی به خانواده داره و خیلی چیزای دیگه. یکی دو بارم بیرون بری متوجه میشی تو خرج کردن چطوریه. 

متاسفانه ما خانوما اکثرا احساسی هستیم و وقتی از یه نفر خوشمون میاد (موقع آشنایی)، ایرادای رفتاریش برامون کمرنگ میشه یا نمیبینیم یا به خودمون میگیم عیب نداره. در صورتیکه همونا بعدا میشن یه معضل بزرگ.

من واقعا موقع ازدواج سخت گرفتم نه اینکه سر مهریه و اینا، ولی قشنگ طرفو به چالش میکشیدم، راست و دروغ حرفاشو میفهمیدم.

مثلا یه موضوع مهم برای من کار کردن بود یا اگر خواستم ادامه تحصیل (من آدم تو خونه نشستن نیستم اصلا نمیتونم فقط برای اینکه بفهمم اینا از زنشون چه توقعی دارن و طرز فکرشون چطوریه میپرسیدم)

یه خواستگار داشتم همون اول مادرش میگفت خوبه خانوما کار کنن و مستقل باشن و این حرفا. (حالا خدا میدونه از سر خوبی میگفت یا نه) ولی خب برای من مشخص شد اینا توقع دارن عروسشون حتما کار کنه. بعدا تو دوره آشنایی بعد چند بار صحبت تلفنی خود پسره حرف اومد با خنده و شوخی، که آره مثلا خواستی ادامه تحصیل بدی بابا هست و ... (پدر من) -- من کلا قید این آدم رو زدم. 

همش میگفت دوست دارم بریم سفر خارج و رستوران گردی و فلان، به یه هزینه دانشگاه که میرسید تب کرده بود کلا. بعدش خیلی درآمدش بالا بود 7 سال پیش حداقل ماهی 30 تومن درمیاورد اونوقت میومد به من میگفت حال اونقدری هست که یه نون و پنیری بخوریم!!!! کلا تناقض داشت.

این آدم الویت هاش با من متفاوت بود.