سلام دوستان .شب همگی بخیر . عقد ما سنتی بود و خوب خانواده منم اصلا سخت گیر نیستن .متاسفانه همسرم بشدت بچه ننه بود و با اولین مشکل واسطه طلاق فرستاد که بماند من چقدر سخت بهم گذشت ولی خوب خداروشکر گذشت . خانوادش گفتن برم طلاق بگیرم و مهریه و همچی ام ببمخشم . ولی خوب من چون دوره بدی رو گذروندم .اصلا نمتونم ببخشم و خودم اقدام کنم برای طلاق .فقط مهریه و نفقه وجهاز درخواست دادم . الان ۱ سال گذشته و تقریبا ۲ پرونده رفتن اجرا .اما خودش عین خیالش نیست و خیلی راحت وشاد تو جلسات دادگاه شرکت میکرد .حقیقتا من طلاق برام اهمیتی نداره اصلا چون دنبال ازدواج مجدد نیستم و دارم برا خودم زندکی مستقل درست میکنم .اما متوجه نمیشم چرا خودش نمیره درخواست طلاق بده با اینکه خیلی راحت مهریه اقساط شد براش . واقعا نمیفهمم چی میگذره تو ذهنشون
شما اسباباتو بردار جونتون آزاد کن فرار کن😐 چندرغاز همچین آدمایی رو ولکن فقط پاشونو ببر از زندگیت&n ...
اصلا پولش مهم نیست یه وقتا یه زخمی میخوری تا اون زخم تو جون اون ادم نندازی اروم نمیشی من طلاق حالم خوب نمیکن دوست دارم اذیت بشه حتی اگر خودمم له بشم زیر این زندگی
ما دوتا شهر جدا هستیم سرجمع بعد عقد ۳بار خودم رفتم دیدنش . وبعد خونه بابام ک بودم واسطه زنگ زد برا طلاق و من مات مبهوت که چه کردم چیشد عیبم چی بود خدا برا کسی نخات . تحقیر میشی ولی خداروشکر من با مشاور ه اکی شدم ولی زخمم هنوز جاش هست نمتونم بگذرم