هر موقع میریم خواهر شوهرم و جاریم باهام حرف نمی زنند در حد یه سلام خشک و خالی انگار دشمن شونم. مادرشوهرمم فقط با پسرش حرف میزنه و چشم دیدن منو نداره...
تازگیا باهاشون بحثم شده ..
دلم نمیخاد اصلا برم خونشون ولی شوهرم زور میگه و دعوا را میندازه که حتما باید باااهم بریم ..
رفتارای زشت خانواده ش رو نمی بینه و هیچی بهشون نمیگه فقط به من میگه چرا اینجوری رفتار میکنی چرا اینقدر کینه ای هستی و ...
شما بگید من چیکار کنم؟
منم عین شرایط شما رو دارم ولی اگه در این حد باشن ک‌محل ندن اصلا پامم‌نمیزارم
هه هه دقیقا مشکل منه این
شوهرتوپیش اونا تنها نذار
خودت رو بزن به مریضی
بهونه بیار
دلدرد
کمردرد
پادرد
و... 😌
يع كاري دست و پاكن سرت شلوغ شه ديگه وقت نميكتي هـيچ جا بري
تا قیامت حق
درکت میکنم
هیچی بابا با شوهری که حرف حالیش نیست و خانواده ا رو ادم خوبه میدونه هیچ کاری نمیشه کرد
به من خونشون چیزی بگن شوهرم میگه شوخی کردن تو بی جنبه ای
اونام کارشونو بلدن تو مسخره بازی میگن حرفاشونو که شوهرم بگه شوخیه
خوشی زده زیر دلتونا اتفاقا برین باهاتون کسی کاری نداره شماهم اصلا باهاشون حرف نزنین
انقدر برو اونجا و محل به رفتارشون نده بشین واسه خودت گوشی بازی کن انگار وحود ندارن که خودشون به زیون بیان بگن دیگه نیا
به شوهرت بگو فقط بخاطر تو این بارم میام ولی خودت شاهد باش اگر بی توجهی وبی محلی واذیت دیدم دیگه پامونمیزارم...اینجوری دیگه سری بعد گیر نمیده بهت
خودتو با گوشی و فیلم سرگرم کن
بدت نیاد ولی خاک تو سر همچین مردایی که زنشون زود پیر میکنن
همچین مردای بی درک باید از چرخ گوشت رد کرد
