هر روز کلی آدم میمیره ..همه افسرده و کلافه ان. فشار روانی زیاد تحمل میکنن ....اعصابا داغونه ...زمونه خراب و بد شده .امنیت نیست ...امروز یه دختره کلاس دهم بود از بالاپشت بوم یه ساختمان پنج طبقه خیابان بقلی ما خودشو پرت کرد پایین یه کمی جون دادش بعدش مرد ..تازه اصن خونشون اینجا نبود یه محله دیگ بود در کل الان جوونا بیشتر از زندگی ناامیدن تا آدم های مسن😞
چون ادم مسن اخرای عمرشه ولی جوون که یکیش من نمیدونم در اینده چی در انتظارمه بخونم بازم بجایی نمیرسم چرا؟چون پارتی بازی و پدرای پولدار اجازه نمیدن جوون فیشارش زیاده چون شرایط خودش و تلاش های بی وقفه مامان و باباشو فشارشو میبینه زده میشه دیگه
انگار مامانم رفته بازار منو نبرده...انگار همه دوستام افتادن کلاس 1 من افتادم کلاس 2...انگار نقاشی 19 گرفتم...انگار همه رفتن اردو به جز من...انگار همه کلاسن من نمیتونم کلاسو پیدا کنم...حالم اینطوریه...
چون مسنا خوشیاشون و کردن به پول و خونه و ماشین و اینا رسیدن الان دیگه دارن از زندگی لذت میبرن الان شوهرم که ۳۰ سالشه چه قدر دیگه باید کار کنه تا بتونه خونه بخره ماشین بخره با حقوق ۸ تومن ۹تومن مگه چند سالم میتونه کارکنه بعد اگرم پول پس انداز کنیم تا ما بیایم برسیم به پول خونه و ماشین اونا هزار برابر میشن
خستتتتته اممممم 😞😞😞
قدر مادر را فقط نوزادی میداند که اگر تنی عطر مادرش را ندهد آن را پس میزند گمانم تنها اوست که میداند هیچکس جز مادر ارزش معشوق بودن را ندارد