با وجود این که تاکید کرده بودیم خبر بارداری رو نمیخوایم به کسی بگیم یه بارم ازم پرسید گفتم نه نمیخوایم بگیم رفته به فامیلاشون گفته و من از تبریکشون فهمیدم البته همسرم بهش گفت چرا گفتی و ... اما حس میکنم به من بی احترامی شده و باید یه چیزی بهش بگم
متاسفانه من اینجور مواقع استرس میگیرم نمیتونم درست حرفمو بزنم
باید یه بار امتحان کنی نگا حتی شده صد بار قبلش تو دلت تکرارش کن اما بگو خودتو قوی کن از همین چیزای کوچیک قوی شدن شروع میشه بعدا همچین بشی که به راحتی حرفتو بزنی من اولا دستام میلرزید عرق میکرد اما انقد کردم تا خوب شد الان راحت حرفمو میزنم
اون چند روز کنار من بود خونه مون فهمید اما اگه از من نپرسیده بود ناراحت نمیشدم ولی پرسید بگم گفتم نه ...
بیخیال انشاالله وقتی خودت صاحب نوه بشی میفهمی نوه دار شدن چقدر شیرینه ، بعضیا نمیتونن راز نگه دارند دست خودشون هم نیست ، لذت ببر از دوران بارداریت ، برای هرچیز بی ارزشی حرص نخور مدیون بچه ات میشی ها ، اگه استرس داشته باشی یا الکی برای خودت حرص و جوش بخوری روی جنینت تاثیر منفی میذاره ، بجاش سعی کن حداقل تو نه ماه یه بار قرآن ختم کنی ، باور کن انقدر بچه ات صبور و آروم میشه که تا آخر عمر دعام میکنی ، خودم تجربه کردم عالیه
بیخیال انشاالله وقتی خودت صاحب نوه بشی میفهمی نوه دار شدن چقدر شیرینه ، بعضیا نمیتونن راز نگه دارند ...
البته نظر شما محترمه اما بنظرم باید بفهمی که هر طوری دلش خواست نمیتونه با من رفتار کنه و بی تفاوت رد شدن نسبت به همچین موضوعاتی ارزش قائل نشدن برای حرف خودمه