اخلاقـــــای شوهرم

ساردفنچبنفظسوظ

عضویت: 1401/12/25

تعداد پست: 620

سرد تا نرم سمتش نمیاد میگ من دلم نمخاد تو دلت میخاد بگو 

خیلی بهش پادادی دیگه نمیاد سمتت خبر داره که نیاد توخودت میری سمتش

1402/02/04

|

01:39

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

7878eli

عضویت: 1398/12/12

تعداد پست: 53398

چ غلطی بکنم من، بچه خودمون و نیم ساعت نگه نمیداره ک من برم حموم و بیام اونوقت بچه های برادرشو شده تا ...

عزیزم مشکلت اینه هی بچم بچم میکنی اگه بگی من بچه رو نمیخوام مهریه رو بده من برم 

بچه رو میده میگه برو آخه کسی که بچش نیم ساعت نگه نمیداره میخواد ی عمر نگهداره 

اول به فکر شاغل شدن باش 

ابن آدم یا هیچ فهم و درکی از متاهلی نداره 

یا هم سر و گوشش میجنبه و جای دیگه سرش گرمه 

1402/02/04

|

06:53

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

غم_بی_پایان

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/04

تعداد پست: 1030

ببین یه چیزی بگم یه مدت امتحان کن شاید جواب بده با خانوادش مهربون باش حتی الکی پشت سرشون بد نگو بذار ...

ن گفتنی بریم بیرون، میگ ۱۲شب آماده باش بریم بستنی 

، از ترس مادرش دم ب دقیقه میره ور دل مامانش میشینه، یبار چایی رو ریخت رو سر شوهرم، پیشونیش سوخته بود، پماد سوختگی میزد رو صورتش

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

1402/02/04

|

11:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

غم_بی_پایان

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/04

تعداد پست: 1030

عزیزم مشکلت اینه هی بچم بچم میکنی اگه بگی من بچه رو نمیخوام مهریه رو بده من برم  بچه رو میده م ...

ب مادرم گفتم بهم قالی بافتن و یاد بده، آخه کارگاه قالیبافی داره، میخام بدون اینکه شوهرم بدونه قالی ببافه

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

1402/02/04

|

11:08

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

غم_بی_پایان

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/04

تعداد پست: 1030

خیلی بهش پادادی دیگه نمیاد سمتت خبر داره که نیاد توخودت میری سمتش

الان یه هفتس سمتش نرفتم، ۴روزه هم کلا باهاش نمیحرفم 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

1402/02/04

|

11:09

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

77rahajoon

عضویت: 1400/07/22

تعداد پست: 591

عزیزم شما برو پیش یه ادم معتبر سر کتاب باز کنه برات ..یکدرصد شاید طلسم داره شوهرت ..خیلیا هستن نمیتونن ببینن  ..ولی واقعی هست این چیزا ..

1402/02/04

|

11:11

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

غم_بی_پایان

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/04

تعداد پست: 1030

اون داره بهت توجه میکنه تو آرایش ساده بزن در حد مداد ابرو رژ لب ولی های نیای رو بروش بگی خوشگل شدم خ ...

ن اصلا ازش نظر نمیپرسم یا نمیگم از زن داداشات سرترم، خود ب خود شروع میکنه 

بهم میگه منم یکم پولدار بشم مثل فلانی زن دوم میگیرم تو بچه تو پذیرایی بخابین من و اونم تو اتاق دوتایی میخوابیم 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

1402/02/04

|

11:11

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

غم_بی_پایان

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/04

تعداد پست: 1030

عزیزم شما برو پیش یه ادم معتبر سر کتاب باز کنه برات ..یکدرصد شاید طلسم داره شوهرت ..خیلیا هستن نمیتو ...

خواهر تا کی با دعا زندگیمو ادامه بدم، منی ک خنده از لبم نمیرف، الان میشینم هرروز گریه میکنم بدون هیچ دلیلی دلم میگیره

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

1402/02/04

|

11:15

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

7878eli

عضویت: 1398/12/12

تعداد پست: 53398

ب مادرم گفتم بهم قالی بافتن و یاد بده، آخه کارگاه قالیبافی داره، میخام بدون اینکه شوهرم بدونه قالی ب ...

خوبه ی قدم جلو می افتی

1402/02/04

|

11:35

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

77rahajoon

عضویت: 1400/07/22

تعداد پست: 591

خواهر تا کی با دعا زندگیمو ادامه بدم، منی ک خنده از لبم نمیرف، الان میشینم هرروز گریه میکنم بدون هیچ ...

عزیز میگم یک درصد شاید تغییر رفتار شوهرت به خاطر طلسم باشه خب اونو باطل کنی شوهرت میشه آدم قبلی ..من نمیگم برو دعا بگیر براش ..اینا اصلا خوب نیس ..

فقط میگم مطمعن باش طلسم نداشته باشی 

1402/02/04

|

15:22

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

fmahbanoo

عضویت: 1402/01/23

تعداد پست: 94

ن اصلا ازش نظر نمیپرسم یا نمیگم از زن داداشات سرترم، خود ب خود شروع میکنه  بهم میگه منم یکم پو ...

اینارو جدی میگه؟پس شاید سر و گوشش میجنبه یا هم مامانش اینا میگن تا تورم از میدون بدر کنن اکثرا مد شده زن دوم می‌گیرن تا زن اولی خودش طلاق بخواد،خلاصه سعی کن زندگیتو درست کنی از طرفی هم مواظب باش مهریتو نبخشی تازه مدرک هم داشته باش ازش یواشکی صداشو ضبط کن اگه کتکت زد عکس و فیلم بگیر نگهداری تااگه پای طلاق اومد وسط خدایی نکرده بتونی از حقت دفاع کنی بعدم بچه تا نه سال باتو عه نگو بچمو بده بگو مهریمو میگیرم بذار بترسه بگو بچه رو هم میندازم سرت اینارو نمیگم که طلاق بگیری میگم تا یکم حساب بیاد دستت

1402/02/05

|

13:23

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب