2777
2789
عنوان

اخلاقـــــای شوهرم

| مشاهده متن کامل بحث + 3115 بازدید | 85 پست
ن نمیپرسم میگم اگ منو نمیخای بهم بگو ک منم خودمو تو خونه ی تو پیر نکنم 

ببین اون شاید مغروره یا لج میکنه نمیگه دوست دارم توچرا ازش میپرسی تازه میگی خودمو تو خونت پیر نکن یعنی برم یه ازدواج دیگه بکنم اونم نمیگه دوست ندارم تا نری تا جدا نشی ولی لج میکنه نمتونه بگه دوست دارم تو ازش نپرس تو رفتارات دنبالش باش ببین دوست داره؟یا تو لحظات احساسی رفتاراشون زیر نظر بگیر مثلا وقتی غذای باب میلش رو پختی ببین تشکر میکنه با به به و چه چه میخوره و تو چشماش چی میبینی

به نظر من یکی داره بهش آنتن می‌ده بکاری کن جذبت شه به خودت برس حسابییی و در عین حال کاملا خوش اخلاق ...

چن باری شماره دختر تو گوشیش دیدم، برش داشتم ب همشون زنگیدم صداشونم شنیدم 

حتی شوهر بغل کافشون یدونه زن بود آرایشگاه داشت عکس اونو با لباس مجلسی باز داشت، بهش گفتم عکس این تو گوشیت چیکار میکنه، گف نمیدونم تلگرام دانلود کرده حتما، بهش گفتم میبرم ب شوهرش نشون میدم گف چن ماهیه طلاق گرفته 

، وای یه چن نفر از خانومای سایت بهم گفتم شاید دعا نوشتن براتون 

شمارش داد یه خانوم بود گفتم برام سرکتاب باز کن، بهم گف یه نفر ک مث شیطون آدمارو قول میزنه زندکیتون و بهم میریزه گف حالا نمیدونم زنه غریبس آشناس، فامیله 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ببین اون شاید مغروره یا لج میکنه نمیگه دوست دارم توچرا ازش میپرسی تازه میگی خودمو تو خونت پیر نکن یع ...

غذا پختنی میگه دستت درد نکنه بعد یکم با گوشیش ور میره بلند میشه میره خونه باباش اینا ساعت ۱۱شب میاد، بعد میگه خستم رختخوابمو پهن کن 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
چن باری شماره دختر تو گوشیش دیدم، برش داشتم ب همشون زنگیدم صداشونم شنیدم  حتی شوهر بغل کافشون ...

اخ اخ پس شاید زنای دیگری داره که سمتت نمیاد اون نیازشو برطرف میکنه چه از لحاظ محبت چه نیاز جنسی میدونی اول مطمئن شو ببین با کسبه یا نه،همچنان حفظ ظاهر کن مثل اون زنا باش براش مرتب و آرایش شده و با ناز ولی زوری خودتو نچسبون بهش

غذا پختنی میگه دستت درد نکنه بعد یکم با گوشیش ور میره بلند میشه میره خونه باباش اینا ساعت ۱۱شب میاد، ...

مطمئنی مدیره خونه باباش؟باهاش برنامه بچین مثلا اولش خانوادشو دعوت کن خونتون ببین وقتایی که اونا پیشش هستن هم کلافس همش می‌خواد بره جایی انگار

عزیزم پس مشکلش خوشتیپی و خوشکلی نیس.اخلاقتون‌چی باهم جوره.راضی هستین از کاراو رفتار هم.

اون بهم میگه تو بچه ای، فکرت ب کار بنداز

آخه مرد چرا باید بیاد ب غذا نگا کنه ک ببینه زیاد پخته شده یا ن، بیاد بگه ابله چرا مواد ماکارونی رو با روغن جامد سرخ میکنی با مایع سرخ کن در حال اینکه روغن مایع رو ریخته بودم تموم شد از جامد استفاده کردم 

یا چرا بخاطر دو تا ظرف بگه دهن زنی ک تو رو بدنیا آورده فلان فلان بشه، یا دهن بابات فلان بشه 

یا مرده هات و فلان فلان کنم 

ب خونوادشم گفتنی میگن بچه ی ما اینجوری نیس حرف نذار تو دهنش 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
مطمئنی مدیره خونه باباش؟باهاش برنامه بچین مثلا اولش خانوادشو دعوت کن خونتون ببین وقتایی که اونا پیشش ...

اینم نره مامانش زنگ میزنه کجا موندی پس چرا نمیای بلندشو بیا خودت میدونی نیای چیکارت میکنم

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
رفتنی تو هم برو

آخه هرروز اونم صبحونه بخورم برم نهار بیام بعد برم شام بیام بعد باهاش برم ساعت ۱۱شب بیام 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
اخ اخ پس شاید زنای دیگری داره که سمتت نمیاد اون نیازشو برطرف میکنه چه از لحاظ محبت چه نیاز جنسی میدو ...

آخ آرایشم زدنی میگه خودت. وشبیه جن کردی 

قیافه سادت قشنگه، مداد نمیزنم چون ابروم میریزه میگه شبیه  ژاپنی ها شدی بعد میزنه زیر خنده 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
شغلش چیه

کافه داره 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
اخه ادم میمونه اگه مشکلی داره چیزی باب میلش نیست بگه اعتراض کنه دیگه این مسخره بازی چیه اخه 

منم خب همین و میگم 

بهم میگه تو بمیری یکم پولم زیاد بشه منم مثل فلانی یه زن دیگه میگیرم تو و بچه تو پذیرایی بخوابین من و زن دومم تو اتاق ولی گوشات و بگیر بخواب تا حسودی نکنی بهش

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
آخه هرروز اونم صبحونه بخورم برم نهار بیام بعد برم شام بیام بعد باهاش برم ساعت ۱۱شب بیام 

ببین یه چیزی بگم یه مدت امتحان کن شاید جواب بده با خانوادش مهربون باش حتی الکی پشت سرشون بد نگو بذار بهت خوش بین شه اگه اونا بد گفتن بزنه تو دهنشون به نظرم خودت اونو نسبت به زنداداشاش حساس کردی از لج تو میرسه به اونا بعدم ببین مامانش چیکار میکنه تو هم اون کارو بکن خونه رو براش محل آرامش کن غر نزن نگو چرا چرا این کارو کردی اونو گفتی با رفتارت نشون بده مثلا نگو چرا منو نمیبری بیرون یه روز وقتی حوصله داشت با لذت بگو واااای بچه‌مون بیرون انقدررر بهش خوش میگذره منم عاشق گردشم بعد دیه هیچی نگو ببین میگه یه روز میبرمتون 

آخ آرایشم زدنی میگه خودت. وشبیه جن کردی  قیافه سادت قشنگه، مداد نمیزنم چون ابروم میریزه میگه ش ...

اون داره بهت توجه میکنه تو آرایش ساده بزن در حد مداد ابرو رژ لب ولی های نیای رو بروش بگی خوشگل شدم خوبه چرا تعریف نیمکنی از زنداداشت بهترم یا نه تو فقط با لبخند حرفای معمولیتو بزن جذبت شه

منم خب همین و میگم  بهم میگه تو بمیری یکم پولم زیاد بشه منم مثل فلانی یه زن دیگه میگیرم تو و ب ...

تو حساسش کردی نسبت به اینکه با کسی هستی ؟؟؟شاید اون فهمیده تو به این قضیه حسودی می‌خواد حرصتو در بیاره

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز