من اومدم تهران و فامیلمون از من خوشش میاد همش میاد میگه دوست دارم و فلان بعد من پیش نامزدم گفتم بعد دیروز با فامیلمون دعوام شد سر اینکه اومد بهم گفت دوست دارم داشتم برای نامزدم تعریف میکردم گفت چرا باهاش حرف زدی گفت دادی اعصابم خورد میکنی گفت گمشو بیا ب شهرمون بعد گفت بمون همونجا باهاش لاس بزن حالا هم جواب گوشی نمیده من مقصر بودم یا اون خیلی از حرفش ناراحت شدم اونم خیلی عصبی بود تاحالا باهام اینحوری صحبت نکرده بود