2777
2789

سلام دوستان من ساکن تهرانم یه خواستگار از اراک بهم معرفی کردن و هنوز ندیدمش خودم سختمه شهر دیگه زندگی کنم می خوام قبول نکنم بیان خواستگاری شما حاضرید برید شهر دیگه زندگی کنید 

من ۳۴ سالمه اون ۳۹ 



الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یه خانمی خارج زندگی میکرد،یه آقایی از ایران اونم نه تهران رفت خواستگاریش و اومد شهرستان زندگی کرد،😐


برای سلامتی و تعجیل ظهور آقامون...حضرت عشق.... مهدی فاطمه صلوات.....شمایی که میخونی..🤨 تویی که دعات میگیره و ما خونه خریدیم از دعای خیرت،واسه سلامتی پسرم هم دعا کن😔

تهران هم یه شهرستانه

نه،من حاضر نیستم با یکی که اهل یه شهردیگست ازدواج کنم

وَالضُّحَی (سوگند به روزِ روشن)وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَی(و قسم به شب هنگام آرامش آن)مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَی(که پروردگارت هرگز تورا ترک نکرده و با تو دشمنی ندارد)🩵

در مورد شما که نمی‌دونم

اما مامان من تهرانی بود پدرم اهل یکی از شهرهای خراسان شمالی. تا آخرین روز عمرش پشیمون بود مادرم

واقعا فرهنگا بهم نمی‌خورد

من خودم مطابق با روش مادرم تربیت شدم و توی شهر پدریم حس میکنم وصله ناجورم و خودم رو بیگانه و غریبه حس میکنم اصلا رفتار و کردار مردم اینجا با روحیاتم سازگار نیستش



من قانون جذب رو باور کردم و نتیجه دیدم ازش.خدای خوبم شکرت.⁦⁦(。◕‿◕。)🌞 بیایم به طبیعت و حیوونا احترام بذاریم اون ها هم حقوقی دارن که باید محترم شمرده بشه بخدا سگ و گربه تو خیابون دشمن خونی ما نیستن چی میشه اگه باقی مونده غذامون همونایی که به درد خوردن خودمون یا انسان دیگه ای نمیخوره رو یه گوشه بذاریم تا وعده غذایی یکی از مخلوقات خدا بشه؟؟؟؟ من فمینیست هستم ولی منطقی.مردهایی که آدم حسابی اند،از برابری نمیترسند.مخالف صددرصد کودک همسری و کودک مادری. هر چه کنی به خود کنی/گر همه نیک و بد کنی  زمین گرده (کارما)...............

من خارج از اصفهان سختم هست باشم .

یه مدت رفتیم رشت برای کار همسرم .ولی من طاقت نداشتم .برگشتیم ...

تهران و جاهای دیگه  هم دوست ندارم باشم .

به نظرم طبیعیه که نتونی 

دانی از زندگی چه میخواهم ....من تو باشم، تو، پای تا سر تو...زندگی گر هزار باره بود...بار دیگر تو، بار دیگر تو...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز