خواهرم باردار بود 5ماه
زن داداشمم بار دار4ماه
زن داداشمو داشتم چقدر خواهرمو اذیت کردن
هردو پسر بودن سر اسم
خواهرم گفت من میخوام. اسمشو بزارم پارسا
داذاسم و زنش میگفتن نه پارسا مال ماس گفتیم میزاریم پارسا
خواهرم ناراحت شدرگفت باشه مال شما بعد یه ماه دوباره گفتن اخرش چی اسم پسرتو میزاری خواهرم گفت امیر حافظ انتخاب کردم
دوباره همون لحظه نه نه امیر حافظم مال ماس نباید بزاری
نگو سلیقه اسم گذاشتن ندارن صبر کردن ببینن چی میزاره خواهرم همونو بردارن
خواهرم گریه ش گرفت گفت چقدر ادمو اذیت میکنین شاید خدا کرد مردم و بچه م به دنیا نیومددخواهرم قهر کرد رفت خونه خودشون مام خیلی ناراحت شدیم بعد یه مدت با ابجیم اشتی کردن لاز پرسیدن کی انتخاب کردی خواهرم دیگه نگفت گفت انتخاب نکردیم یه چیزی میزاریم دیگه
خدا شاهده خواهرم تا به دنیا اومد اسمی که اتخاب کرده بودن و حتی برا منم نگفت
شناسنامه رو که بریدن گفتنش اراد گذاشتیم
داداش و زن داداشم خواستن از حسادت بترکن که چرا نگفتیش شاید ما خوشمان میومد بزاریم
خیلی چندشن داداشمو زنش