شوهرمن واقعاخوب وعالیه امایه پسرعموداره که حتی پدرش راضی نیست شوهرم باش بگرده حتی یباربخاطرش سرم دادزدکه چراجلوشونگرفتی بااین یارونگرده تازه اونموقع فهمیدم این پسره ادم درستی نیست وحق داشته.ومن باخوش زبونی کلی غیرمستقیم گفتم زیادفایده نداشت زیادم اصرارکنم عین خونوادش ازمنم پنهان میکنه رابطشو.یجورسیاست میخوام.برامن کلی ازخرابکاریاپسرعموش میگه حتی میگه یباربااینکه متاهل بوددختربازی میکردویکی فهمیدزنگ زدپلیس وهمه چیوانداختن گردن شوهرمن چون مجردبوده اون چون متاهل بودبش شک نکردن ویه قضایایی پیش اومد اخربازشوهرم ول کنش نیس میگه ازبچگی باهم بزرگ شدیم.حتی پدرش مال پدرشوهرمم بالاکشید. اهل موادهمه چی هست اسلحه هم داره خلاصه بااینکه زنش عاشقانه میخواستتش بادوبچه داره طلاق میگیره ولی طلاقش نمیده ورفته گفته زنم بخاطرپول زنم شده که بالابکشه براهمه میگه که بگه تقصیراون بنده خداست.والان کلی دادگاه شکایت شده هرسری هم به شوهرم میگه بیاباهم بریم یابیاپیشم میترسم شوهرموپرکنه گاهی میفهمم غیرمستقیم میگه بایدمردسالاریتونشون بدی زنت بترسه وگرنه عین زن من میشه وفلان.الانم برادرزنشوتهدیدکرده بااسلحه.خانومشم حاضرنیست بچه هاشوبده باباش رفته شهردیگه ولی بازپسرعموش میخوادامارشوبگیره.فقط میدونم خانومش ماشینش بنام خودش کرده ودرخواست طلاق داده مهرشم گذاشته اجراحاضرم نیست برگرده