اینو بگم کهوسوهرم به شدت رفیق بازه واهل قهوه خونه
تاحالا دوهزار بار گفتم نرو نکن خوب نیس نصیحت کردم با ناز گفتم بی فایده بود تااینکه یه روز بعدقهوه خونه با یکی تصادف کرد منم ناراحتی کردم البته در هنین حد که گفتم دلت خنک شد اینو گفتم شوهرم شام نخورد برادر شوهرمم پشت منه گفت این زندگی وجونشو میده پای رفیق وقهوه خونه دیگه شوهرم جوابشو داد ودعوا شد
مادرشوهرم گفت تو شر بپا کردی میگم من زندگیمه نمیتونم خفه بشم هیچی نگم
پدرشوهرمم رفته به بابام گفته دخترتو زنانگی بلد نیس زن اگه زن باشه افسار شوهرشو هرجا بخاد میکوبه