از ۱۰ ام اومدم مهمونی عید دیدنی بعدش هوا خوب بود سه ماهی میشد نیومده بودیم موندیم، بهپسرم خیلی خوش گذشت میره بیرون و... ولی خوب مرخصی گرفتم من.البته همسرم اجبار کرد دیگه منم موندم ولی خوب کسی نمیدونه به اجبار.
بابام چندساله زنگ میزنه برگرد سر زندگی و کارت. چه خبره اینقدر اونجا موندی و...
حس بدی گرفتم موندم و میگمنکنه بد کردم موندم. خوب به پسرم خوش گذشت و همسرم دوست داشت بمونه. مام دیر به دیر میایم.
چون مرخصی گرفتم بابام شاکیه و اینکه همسرم میره شیفت پسرم پیش مادرم میمونه