یکی از زن داداشام داشت غذا درست میکرد بعد خیلی ظرف کثیف شده خودشم دارع میشور اینم بگم با همینی که دعوا شده یه دختر یع سالم داره بعد دیدم هی میاد بچش غذا میده ظرفم میزارع رو اوپن و میره به رو خودش نمیارع یه کمکی بده مثلا بعد اومدم به اون یکی زن داداشم گفتم بده من مبشورم اونم گفت بده من فلان یه تعارف خشک خالی کزد رفت پشت سر من منم گفتم به رو خودشم نمیاره یهو شنید قاطی کرد رو من ها خجالت بکش این حرفا نزن رفته به مادرم گفته دخترت گفته پرو به روی خودشم نمیارع چنتا م توش حرفی که زدم کرده بعد اومد وسالیش جم کزد که بره ما اومده بودیم خونه باغمون فاصله داره تعارفش کزدم بیا چایی بخور فلان محل نمیداد همون شبم مهمون داشتم عموم اینا اومده بودن بعد گفتم حالا جلو اینا زشته حیا کن گفت من حیا ندارم بعد چند دیقه ای گذشت گفتم بیا میوه بخورم یهو اون یکی زن داداشم گفت بیا ببین خواهر شوهر چقد هواتو دارع گفت حالا ظرفاتم میشستم جلو همه اینو گفت منم هیچی نگفتم بعد دیدم با داداشم بحثش شد رفت حیاط رفتم بغلش کزدم گفتم ببخشید این حرفا ببخشید طولانی شد اما میخوام بذونم من مقصر بودم؟؟؟؟؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خیلی بد نوشتی ولی مثل اینکه مهمون بوده چهار تا ظرف کثیف کرده به بچش غذا داده تو توقع داشتی خودش بشوره ظرفا رو تازه پشت سرش به جاریش گفتی چه پررو هم هست
به نظرم مقصر تو بودی میتونستی به خودش بگی بشوره گرچه بی نزاکتیه از مهمان توقع داشته باشی خودش ظرفهاشو بشوره اونم با بچه کوچیک یکساله
با زن داداشم دعوام شد سر اینکه نمیومد کمک تازه ظرفم برای ما کثیف میکرد طاقت نیاوردم گفتم به روی خودمش نمیارع این شنید حرف منو کی صداش برد بالا جلو مهمونا منم گفتم حیا کن گفت حیا نمیکنم اما اخرش دلم طاقت نیاورذ رفتم بغلش کزدم اما ته دلم میگم نکنه دلش شکسته حالا مقصرم یا نه
حالا یه ظرف کثیف بود که برادر زاده خودت توش غذا خورده چی میشد میشستی اگه خواهرت هم بود همین رفتارو میکردی ارزش داشت به خاطر یه ظرف اعصاب خوردی پیش بیاد.