پیش ما بلوچا جشن تولد مرسوم نیس و خودمم هیچ وق دوس نداشتم تولد بگیرم ولی هرسال تولدم خوشحال بودم ک تولدمه ولی پارسال و امسال دلم وحشتناک گرفته احساس تنهایی میکنم گریه ام میگیره و همش اهنگ دپ گوش میدم و ی بغض وحشتناک بزرگ دارم 🥺 شاید بخاطر اینه ک کسایی رو ک دلم میخواد کنارم باشن نیستن و این شب تولدم بیشتر از همه ازارم میده🖤
زیبا ترین دلتنگی دلتنگ بودن برای توست و تلخ ترین آن دلتنگ ماندن برای تویی که می دانم دیگر ندارمت …
اخه چطور گردن تو انداختن؟ جاریت هر غلطی کرده چرا اسم تورو الکی گرفته
(عموی جاریم شوهره خواهرشوهرمه ) میخواستن زندگی خواهرشوهرم لطمه نبینه انداختن گردن من 🥺الان با جاریمم خیلی خوبن ورفت و امد میکنن و منم با همه اشون قطع رابطه کردم هرجا همو میبینیم برام قیافه میان😞
زیبا ترین دلتنگی دلتنگ بودن برای توست و تلخ ترین آن دلتنگ ماندن برای تویی که می دانم دیگر ندارمت …
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
خانواده شوهرت خیلی بی ملاحظه و دهن بینن..یکطرفه قضاوت نمیکردن ازتونمیپرسیدن بعد تحقیق میکردن تا حقی ...
ازم ن پرسیدن ن تحقیق کردن کلا رفتاراشون با همه فرق میکنه خانواده شوهرم ولی خدای منم بزرگه جانم♥️ بعد اون جریان ک شوهرم قهر بود هرجاااا مینشستن میگفتن برادرمونو با دعا وجادو از ما دلسرد کردن 🥺 خب شوهرم رفتارا و قضاوت های بیجاشونو دیده بود و دید من واقعا گناهی ندارم پشتم واستاد
زیبا ترین دلتنگی دلتنگ بودن برای توست و تلخ ترین آن دلتنگ ماندن برای تویی که می دانم دیگر ندارمت …
عزیزم فقط متوجه نشدم جاریت چی گفته درموردت ک تو مقصر شدی...اخه اون دوس پسر داشته احمق
جاریم ب اونا گفته این پسره مزاحمم بوده و پسره رو ستاره (ک منم) بهش گفته مزاحم من بشع و پسره کلا با ستاره رفیقه و بهم زنگ میزده وتحدیدم میکرده 🥺 من اون پسره رو ب زندگیم ندیدم و بعدشم من گوشی نداشتم روزا تو خونه تکو تنها بدون گوشی بودم شوهرم سر کار (ما تو ی ساختمونیم ک جاریم واحد روبرویی منه)
زیبا ترین دلتنگی دلتنگ بودن برای توست و تلخ ترین آن دلتنگ ماندن برای تویی که می دانم دیگر ندارمت …
خیییییلی فق خودش مهمه بقیه براش مهم نیستن الکی و نا حساب ابروی منو ریخت😞 برادرشوهرام همون اوایل این جریان هرجا منو میدیدن صورتشونو اونوری میکردن اصن سلام نمیدادن واین خییییلی برام سخت بود اما الان عادی شده و من دیگه خودمم نمیخوام با خانواده شوهرم روبرو بشم
شوهرمو بعد سه ماه فرستادم رف باهاشون اشتی کرد ولی من نرفتم
زیبا ترین دلتنگی دلتنگ بودن برای توست و تلخ ترین آن دلتنگ ماندن برای تویی که می دانم دیگر ندارمت …