اینکه برادرشوهرم ب جاریم شک کرده بود و پرینت خطش رو گرفته بود و همه چی رو شد
منم شش ماه بود گوشی نداشتم شکسته بود دیگه هنوز نخریده بود شوهرم برام
جاریم همه چیوو با قسم ناحق و دروغ انداخت گردن من
خانواده شوهرم ی خصلتی دارن هرکی هرچی بگه همون اول باور میکنن بعدش اون طرف هرچی قسم بخوره باور نمیکنن
زنگ زدن ب شوهرم و بامن حرف زدن و گفتن تو خرابی و هرزه ای و خیلیییی حرفا بارم کردن شوهرم گوشی رو گرف باهاشون بحث کرد و ب خاطر من قهر کرد بعد اونا دیدن شوهرم پشتمو گرفته رفتن داداشامو تحریک کردن و کلی حرف الکی از پشتم گفتن🥺 داداشام اومدن دنبالم و منو بردن و تا خوردم کتکم زدن 😞