سلام من یه خانومی رو میشناسم ک از اقوام هم هست کلا وقتی بااین خانم حرف میزنم کاری میکنع ک اعتماد به نفسم از صد بره رو صفر انقدر که بهت تلقین میکنه تو چیزی کم داری من در مواجهه باهاش چیکار کنم؟
کات
اگه قوم باشه ومجبورباشی باهاش زندگی کنی چه؟ مثل‌جاری وخانواده شوهر
اگه خانمه سمه ازش دوری کن
اگه میتونی قطع رابطه کن اگه نمی تونی ارتباطت رو باهاش به حداقل برسون وقتی کنارشی سعی کن خودت رو با چیزی مشغول کنی و اگه دهن باز کرد که گهر افشانی کنه تو چشمش زل بزن و مستقیم و واضح بگو از حرفاش ناراحت شدی و دیگه دلت نمیخواد نظرش رو در مورد خودت بدونی.
نقصیر ماست که طرف را خیلی تو ذهنمون بزرگ کردیم
آزادمایی ک از بقیه عیب میگیرن متنفرم ایناقاتل اعتمادبنفسن
اگ مادرت باشه چی ؟مادر من دقیقا همین یعنی از خورد کردن آدما لذت میبر
کسایی ک از خورد کردن دیگران لذت میبرن ضعف دارن وازطرف اطرافیان تحقیر شدن و می‌خوان این حس بدرود ب بقیه بدن
خیلی دوست دارم بهش بگم مشکل دیگه اس داره ک منو با بقیه خیلی مقایسه میکنه چندبارک تکرار کرد گفتم منو مقایسه نکن من مجبور نیستم مثل دختر خالت یا دختر داییت باشم ولی این تو تربیتش ریشه کرده و روبر نمیگردونه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
