دختر خواندمو میگم عین دختر خودمه دختر شوهرم میشه
خیلی دوستم داره ها منم خیلی دوستش دارم ولی مشکل من این بعضی ادا هاشه
من خودم یک نوزاد هم دارم
شبا که میشه این دختر بزرگم تا شاعت دو و سه نصف شب اذیت میکنه نمیزاره من بخوابم یهو میاد بالاسرت صدا میزنه مامان خوابی؟ماامان گشنمه الکی میگه ها الان همین شبی یه عالمه سیب زمینی سرخ کرده با نون خورد منم گفتم دارم شیر بچه میدم برو خودت تو یخچال یه چیزی وردار بخور اومده میگه نه بیسکوییت میخوام گفتم نه ۲ نصف شبه عادت کردی هر شب هرشب دندونات خراب میشن گفت تو منو دوست نداری الان بابا رو بیدار کنم میگه دخترم الان بیسکوییتت میدم گفتم دوستت دارم ولی این کارتو دوست ندارم رفته سطل بازیشو اورده گذاشته زیر پاش رفته رو کابینتا دنبال بیسکوییت من دیشب اصلا نخوابیدم کل روز حالم خیلی بد بود گفتم شبی میخوابم انقدر اذیت کرد خواب از سرم پرید هی داشت اذیت میکرد منم گفتم میرم تو اتاق بخوابم گفت بابا بهم میده گفتم بیدارش کن ....جا گذاشتم اومدم تو اتاق ....