2777
2789

بیاید براتون تعریف کنم از مردی که به عشقش نرسید

دخترا من زیاد از جزئیات داستان خبر ندارم و نویسنده ی ماهری هم نیستم مختصر نوشتم

تایپ کردم بیاید براتون تعریف کنم

همیشه فکر میکردم داستان زندگی من معمولی بوده و چیزی برای تعریف کردن نداره

ولی بعد از خوندن داستان زندگی فاطمه هستم23

مدتهاست میخوام براتون اینو تعریف کنم حالا نوشتم

تا آخرش بخونید تا ببینید من کجای داستانم... 

ما قصه ی دل جز به برِ یار نبردیم 💖

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

سال 58.59

پسری ساده و پاک عاشق دختری میشه و عشقش رو تا مدتها تو قلبش داشته

کم کم  به دوستش که فامیل دختره بوده میگه و میگه که پادرمیونی کن و این دخترو راضی کن با من ازدواج کن

تقریبا هر روز خواستشو تکرار میکرده و دختره هم میدونسته که این پسر عاشقشه و خودش هم بدش نمیومده همچین و دوسش داشته

ما قصه ی دل جز به برِ یار نبردیم 💖

بعد از مدتی رضا به پدر و مادرش میگه که این دختر رو میخواد

و با مخالفت شدید اونا روبرو میشه

ولی دست نمیکشه

کارشون هر شب میشه دعوا و بحث

پدر و مادر رضا میگفتن که تو حتما باید دختر خالت ازدواج کنی

چرا

چون دختر خاله خیلی تو بافتن قالی ماهر بوده

و میگفتن که فردا برات هی قالی میبافه و کمک خرج زندگیت میشه و باباش زمین کشاورزی داره

دریغ از درک یه پسر عاشق....

ما قصه ی دل جز به برِ یار نبردیم 💖
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز