22 سال بعد پسرِ رضا عاشق یه دختر میشه و مادرش خیلی موافق نبود پسرش به این زودی ازدواج کنه ولی رضا به شدت پشت پسرش در میاد که حتما باهاش ازدواج کن و حمایش میکنه تا پسرش بر خلاف سرگذشت خودش به عشقش برسه...
اون دختری که رضا عاشقش بود و بهش نرسید مادر من بود
و دختری که پسر رضا عاشقش شده بود من بودم..😍
اینم داستان عشق پدرشوهرم
خداروشکر مادرم کنار پدرم خوشبخته
ولی مادرشوهر و پدرشوهرم 40 ساله بدون عشق کنار هم دارن زندگی میکنن🥺
خیلی جالب بود
حالاشماچن ساله ازدواج کردین؟
رابطه پدرشوهرت ومادرت چطوره؟
مادرشوهرت باهات خوبه؟
🌿 الآن مادرشوهرم به بابام میگه عمو
مامان منم به پدر شوهرم میگه عمورضا😂
شوهرم خیلی کنجکاوه جزئيات داستان عشق باباشو بدونه
چند وقت پیش هم از باباش پرسیده بود تنها بودن و یواشکی فیلم گرفته بود برام آورده بود😂😂😂
باباش میگفت خیر نبینن مادر و پدرم که زندگی منو خراب کردن و....
میگفت کاری کردن دعا باز کردن که بعدا هر جا اون دخترو میدیدم فرار میکردم یه احساس ترس داشتم...
