بچها یکم داستان زندگیم طولانیه من ۴ تا خواهر دارم خودم پنجمیم ۱۷ سالمه سوم دبیرستان هستم ینی ساله اخرمه دوازدهمم تا سوم راهنمایی هیچ دوستی نداشتم افسرده بودم ولی تو مدرسه جدیدم دوست پیدا کردم و ۳ ساله ک دوستای زیادی دارم ولی خانوادم اجازه نمیدن برم خونه دوستام یا باهاشون برم بیرون خیلی حساسن تا بهشون میگم عصبی میشن و میگن دختری ک با دوستاش میره بیرون خرابه و فلان الان مدرسم داره تموم میشه و ساله اخرمه دیگه نمیتونم دوستامو ببینم افسرده شدم با مشاوره مدرسمم حرف زدم گفت هیچ کاری نمیتونه بکنه و باید تحمل کنم خانوادم مذهبین و خیلی حساسن کلن ۵ تا دختریم و اره من اخریم بنظرتون باید چیکار کنم راه حلش چیه خانوادم ب هیچ سراطی مستقیم نیستن نمصن بچها کمکم کنید..
کارما میگه: تو عاشقه کسی میشی ک دوستت نداره چون کسی ک عاشقت بودو دوست نداشتی..💔
خواهرم دانشگاه میخونه بینه کلاساش ۲ ساعته بابام میره دنبالش میارش خونه بعده دو ساعت دوباره میبرش اینقد حساسه من گفتم میرم دانشگاه از این تایما استفاده میکنم برا وقت گذروندن با دوستام ولی دیدم بابام هواسش ب همه چی هس
کارما میگه: تو عاشقه کسی میشی ک دوستت نداره چون کسی ک عاشقت بودو دوست نداشتی..💔