سلام اول از همه معذرت میخوام بابت جواب ندادن پیام هاتون واقعا زیاد بود نمیتونستم جواب بدم بعد تشکر بابت راهنمایی های خوبتون سپاس
من دیشب شوهرم اومد و بعد بلند شدم آسیاب برداشتم و آویشن داشتم گفتم اینها رو آسیاب کنم قبلش لاستیک دور آسیاب و برداشتم و قایم کردم بعد جلوی شوهرم تا میخواستم آسیاب کنم گفتم عه چرا کثیفه این آسیاب و آخرین بار چی ریختم تمیز ننشستم شوهرم همین طور نگاه میکرد .بعد اومدم که ببندم هی الکی میگشتم و میگفتم ای بابا یعنی چی وا...بعد شوهرم گفت چی شده گفتم خونه جن داره فکر کنم گفت یعنی چی، گفتم لاستیک دور درش نیست اقا قیافه شوهره وا رفت و اومد تو آشپزخونه گفت یعنی چیش نیست گفتم یک لاستیک باریک داره دور درش اون نیست 🤔🤔🤔🤔😬😬😬
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ای اره راست میگی افرین من انداختم پشت ماشین لباسشویی خوب کجا بزارم که تابلو نشه حتما تا الان م ...
تو کابینتهاش بذار زیر فرش نمیدونم یه جا بذار ده دقیقه بعدش برو سر همون جا یه چیزی بردار و اینو مثلا پیدا کن و نشون بده وبگو واقعا متاسفم براتون یه سری تکون بده و بیا بیرون
یا جیغ و داد کن نمیدونم ببین کدوم حالت بهتره فقط باید ده دقیقه ای پیداش کنی چون اگه خودش پیدا کنه دیگه لاستیکت را نخواهی دید
خیلی فقط اگه میدیدین اعصابش خورد شده بود و عرق کرده بود کف دستهاش و زود رفت پایین فکر کنم رفته که دن ...
حالا هم شوهر هم مادرش ازت حساب میبرن باز چی میخوای فکر کنم اونارو خر سوار کردی بیا یه ساعت با مادر شوهر من باش اونارو میزاری رو سرت، خاک تو سر مادر شوهرت تو نیستی میاد خونت خودشو سبک میکنه