2777
2789
عنوان

مچ مادر شوهرم گرفتم چه کار کنم 😥😥😥

| مشاهده متن کامل بحث + 179393 بازدید | 1505 پست

@نی_نی_یار_پنج  

این تاپیک سرکاریه و عین این تاپیک تو یه کانال بود لطفاً هم بخاطر سرکار گذاشتن،خودشونو تعلیق کنین هم بترکونین تاپیکو

کاربری سوممه ناجوانمردانه تعلیق شدم 🔪اسم کاربریای قبل:لواشک_ترشک ۹۸ با من در نیفت!!!!🤬 البته بیفتی هم چیز خاصی نمیشع😐😂(نی نی یار،جان عزیزت دست از این سر کچل من بردار)😑اخلاق بضی از نینی سایتیا :(تاپیک ها:وای جورابم پاره بود پیش همه ابروم رف چیکااار کنممم.. دومین تاپیک: اعتماد بنفسم کمه...سومیم تاپیک: احساس میکنم حالم بده....چهارمین تاپیک:از ترس زلزله خوابم نمیبره... پنجمین تاپیک:از دست شوهرم خسته شدم... ششمین تایپک:مادرشوهرم ایشالله بمیره راحت شم..و نظر های بعضیا(اوا عزیزم عکستو بزار ببینم واقعا ب صورتت میاد جورابت پاره شه) یا(میشه عکستو ببینم بدون عکس نظر نمیدم)یا(وا چرا حالا ی عکس بزار شاید بخاطر صورتته)یا(عکستو بزار ی‌ لحظه بعدش پاک کن ببینم ب صورتتم این ترست تاثیری گذاشته خلاصه هیچی دیگ خسته شدم از تایپ بقیشم خودتون میدونین   کاربری دست دو نفره

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

@نی_نی_یار_پنج     این تاپیک سرکاریه و عین این تاپیک تو یه کانال بود لطفاً هم بخاطر سرکا ...


عزیزم این تاپیک مال دیروزه کاناله امروز گذاشتش یعنی کانال از ایشون کپی کرده

 یه  دیالوگ  غمگین هست که میگه :"کاری نکن ازت متنفر بشم ، دوست داشتنت ب اندازه کافی دردناک هست ...           موقع جدایی بهش بگید خوشحالم که حداقل  سایه تاریک  زندگی تو نشدم ، باشد که خاکسترم محرابِ ققنوس نجات یافته ی تو باشد .                                                                        و در نهایت کسی قلبت را میشکند که به او گفته بودی از شکسته شدن خسته ای ...                       کدوم بدتره ؟ زندگی کردن مثل یه هیولا ..،، یا مردن مثله یه انسان خوب ...و چقد ترسیده بودی زمانی که از خودم به خودم پناه آورده بودی ...                                                                           شبیه کسایی که بهت آسیب زدن نشو ، شبیه کسایی شو که کمکت کردن بهتر شی ....

همکار من میگفت یبار تو تخت لخت خوابیده بودم ۸صبح دیدم مادرشوهرم بالاسرمه میگه فلانی تو هنوز خوابی؟سریع پتو کشیدم روخودم. درشون تاب داشت قفل نمیشد

یا اومده بود روغن زعفرانیمو برده بود وقتی مهمون داشتم دنبالش گشتم نبود. ،به شوهرم گفتم گفت مامانم اومد برد

چه جوری بگم فهمیدم لو میرم 

بابا قفل خونه رو عوض کن کلیدشو ب هیچکس نده:/ ب شوهرتم بگو که جریانو میدونی ولی نخاستی ب روشون بیاری ولی خب بگو هرکاری میکنم کوتاه نمیاید مجبورم بروی خودت بیارم.. یبار دیگه تکرار بشه ب روی مادرتم میارم!!! بگو ب شوهرت کلیدو فقط تو داری وسیله هارو نشونه میکنم با هربار بیرون رفتن!!! یبارم جلو مادرشوهرت بلند و با بدی بگو من خونه نیستم میام جای وسیله هام عوض شده یا یجوری شده ک کار من نیست شاید جن داره خونه .. میخام دوربین کار بزارم ولی ب کسی نگم... همینو بگو ک بترسه 

استارتر چیشد؟چکار کردی؟

چشمام خیلی وقتی گریه نمی کنند ،شاید خودشون هم می دونند بار دیگه بخوان زاری کنند بجا اشک ازشون خون میچکه.نظر مخالف ریپلای نکنه با تشکر

من اگه جات بودم یجوری بحث میکشیدم وسط میگفتم آسیاب بردی خوب بود کارت راه افتاد بعد بگو هر وسیله ای میخوای بگو بهت بدم فلانی یعنی شوهرت ممکنه ندونه چی کجاست 

برای همه آرزوی آرامش دارم  ....در قضاوت کردن احتیاط کنیدزمین به طرز عجیبی گرده تجربش میکنی خودت نه عزیزت دیدم که میگم .............من وفادارترین آدما رو دیدم که خیانت کردن.باهوش‌ترین آدما رو دیدم که فریب خوردن.صادق‌ترین آدما رو دیدم که دروغ گفتن. مهربون‌ترین آدما رو دیدم که دل شکستن. قوی‌ترین آدما رو دیدم که کم آوردن.بالغ‌ترین آدما رو دیدم که بچگانه رفتار کردن.و از همه‌ی این‌ها متوجه شدم هیچ بد و خوب مطلقی وجود نداره، همه ممکنه اشتباه کنن و هیچ چیز از هیچ کس بعید

عزیزان من الان پیاماتونو خوندم پست مربوط به فرهنگ لق رو من باالهام از ایشون نوشتم دادم ادمین اون کانال که به عنوان یه فرهنگ اشتباه شناخته بشه الان که دیدم بعضیا میگن اون خانم داره دروغ میگه واقعا ترسیدم این همه تهمت اشتباه چون مقصرش من بودم من شرمندم اگه اسی مشکلی داره لطفا بگه تا من از ادمین بخام پستو پاک کنه

حالا یه چیز جالب بگم تو مادرشوهرت اونه  مادربزرگ من اینه خونه هرکی بره همه جا رو میگرده خونه ...

وای دقیقا مادر بزرگ منم همینه ،بخدا  وقتی دخترای خودش یا نوه هاش چیزی میخرن،می خواد سکته کنه،باهاش انقدر چپ میوفته که نگو... به بچه های دیگش میگه فلانی رو دعوت نکنین خونتون  

دیگه ماهمه شناختیمش که چقدر حسوده به دل نمی گیریم

نه اصلا نمیتونم اونها همین طوری باهام مشکل دارن و دونبال بانه مادر شوهرم دنبال زن صیغه ای برای شوهرم ...

زن صیغه ای؟خب از اول براش صیغه میکرد چه کاریه که زن براش گرفتن آخه.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792