بچها من با مادر شوهرم تو یک ساختمونیم وقتی نیستم خونه میاد خونم چند روز پیش نبودم خونه شوهرم خونه بوده اومده بالا و کشو هامو نگاه کرده و در یخچالمو باز کرده و تمام کابینت هامو نگاه کرده من گوشیمو نبردم اون روز دیدم شوهرم خونه گذاشتم رو ظبط و رفتم یک مدت شک کرده بودم که میاد بالا وقتی نیستم برا همین گذاشتم چند روز پیش رفتم خرید میاد بالا مادر شوهرم میگه نیست شوهرمم میگه نه بعد میاد بالا که کجای و دیروزم نبوده شوهرم میگه دیروز رفته خرید میره تمام خرید هامو نگاه میکنه و تو کمدم شوهرم میگه کجایی چه کار میکنی صداش میاد هیچی دارم نگاه میکنم میدونم مقصر اصلی شوهرممه که بهشون رو داده میاد در یخچالمو باز میکنه چی دارم به قرآن تمام کابینت هامو داره نگاه میکنه صداش میاد و پشت سرم بد میگه حالا موندم چه جوری بهشون ثابت کنم که فهمیدم میاد بالا و دست میزنه به وسایلم خیلی به خدا ناراحتم خیلی وقتی گوش داددم اصلا داغون شدم نمیدونم چکار کنم نمیشه تمام کمد دیواری و کشوها رو قفل بزارم خیلی کار زشتی میکنه تازه فهمیدم میگه نفهمید آسیابشو اون روز برداشتم شوهررمم میگه نه خیلی حس بدی دارم تو خونه خودم راحت نیستم نمیدونم به خدا چکار کنم 😥😥😥😥