خاله مامانم 3دونگ خونش زد بنام یکی از پسراش که مثلا آخر عمری کمکش کنن چون باهم زندگی میکردن خونشون بزرگ بود ولی عروسش بزور ی وعده غذا اونم آبگوشت میدادبهش تازه خاله مامانم هرماه ی مقدار از حقوق شوهرشم میداد به عروسش بقیه عروس ها هم لج کرده بودن نمیرفتن کمک خاله بنده خدا نزدیک 100سالش بود