مادربزرگ من ،وقتی مامانم با بابام دعوا میکرد ،پشت مامانم وامیستاد❤️🖤
نظر من اینه که نه نمیشه...مادر شوهر مثل مادر نمیشه..آدم وقتی حالش خوب نیس ممکنه به مادرش بگه اوووووف بسه دیگه سرم رررفت...مادر به بچش هیچی نمیگه ولی مادرشوهر اولین کاری که میکنه اخم میکنه و میگه بی ادب..مادرش بهش تربیت یاد نداده....یا مثلا عروس مثل دختر آدم نمیشه...هر چقدم بگی عروسه خوبه خوش اخلاقه بازم یه جایی به این نتیجه میرسی که جای دخترو نمیگیره...چون یکم صمیمی بشی عروس خودمونی بشه و یه جاهایی کوتاهی کنه میگین پرو شده خوبی زیادی کردم...ولی واسه دخترتون از جون مایه بزارین اگه کوتاهی کنه بازم به دل نمیگیرین این نظر منه
ایشالا🌹🌹🌹چرا نشه ..من خودم کلی ادم دیدم ک باهم خوبن❤
بله ممکنه، من مادرشوهرسابقم جدای حالا گاهی کرمایی که میریخت ولی واقعا مثل مادرم دوسش داشتم، چون تودعوای منو همسرم طرف منو میگرفت، اصلا به هیچ وجه اجازه نمیدادپسرش رو من دست بلند کنه واگه میفهمید پسرش منو زده کلی فحش بارپسرش میکرد و کلی شماتتش میکرد، هرچی برای خودش ودخترش میخرید برای منم میخرید، اگه مسافرت میرفت سوغاتی برام لباس زیرای خوشگل میگرفت ، واژه های قشنگ مثل بالام ،دورت بگردم بهم میگفت،و جدایی من ازهمسرم فقط بخاطر خوده همسرم بود که کارنمیکرد وروانگردان میخورد. اون چندسالم که باهاش زندگی کردم به حرمت پدرشوهرمادرشوهرم بود، چون هردو مهربون بودن، یه خواستگارم داشتم مامانش همینجور قربون صدقه م میرفت ومهربونبود الان بخاطر مامانش پشیمونم چراجواب رد دادم😂
همه چیز بنظرم به رفتار شما بستگی داره مادرشوهر آینده
والا مادرشوهر منم دختر نداره سه تا پسر داره من عروس اولشم ولی دور از جون شما یه حیوون به تمام معناس اصلا باهاش کنار نمیام تا میتونه فقط قضاوت میکنه و پشتم حرف میزنه و زرررر مفت میزنه حالم ازش بهم میخوره اگه بخاطر شوهرم نبود حاضر نبودم برای یه ثانیه هم ببینمش
میشه خیلی خوبم میشه
فکر کن دخترته
میشه.......منم شاید دراینده مادرشوهر بشم
خیلی دوسدارم که عروسم بامن خوب باشه
خودم تجربه دارم میدونم چجوری رفتار کنم
یکیش اینکه دخالت نکنی
بزاری پای خودشون
وظیفتو انجام بدی هفته ایی یبار بری خونش
تمیزکنی.کمکش کنی از لحاظ مالی پشتشون باشی
عین مادر.........
هیچوقت نمیشه نشد... هرچند که اختلاف نظر و سیلغه هس
بین مادرو دختر بوجود میاد... ولی خب رفتار درست همه چیزو مثل قبل میکن
بنظر منم اصلا نمیشه میتونید یاهم خیلیییییی خوب باشید اما در حد مادر و دختر خیررر
میشه اگر دوطرف واقعااینو بخوان
مادرشوهرخوب مادریه که پشت پسرشه پشتوانه عروسشه اگرکاری بلدنیست چیزی نداره توجهیزیش تیکه نمیندازه مدام هی درباره بچه اوردن واینکه توعقب موندی وبقیه جلوزدن وفلان متلک نمیگه..به خانواده عروسش احترام میذاره توقع نداره عروس بشینه خونه وبیست چهاری بچه داری وخونه داری کنه یااگرسرکاررفت مانع بشه..مادرشوهرخوب حرف زندگی بچشوجایی نمیبره این جاری وبااونیکی مقایسه نمیکنه حرفاروردوبدل ویک کلاغ چهل کلاغ نمیکنه وووو
عروس خوبم همه این ویژگی هاروداره اما بایدفکرکنه اونم مثل مادرشه اگرکمکی ازدستش برمیاددریغ نکنه باجاریای دیگه تبانی نکنه بریزه سرمادرشوهر هی پشت سرش به شوهرش غرنمیزنه که مادرت فلان گفت مادرتوفلان کردمامان من بهتره وغیره وحسابی سعی میکنه پسرشوخوشبخت کنه درارامش واسایش خونه :) دنیا گلستون میشد اگراینابه واقعیت میپیوستا
آها یه چیزدیگه اینکه، منوهمسر م هرجا میرفتیم سوارمون نمیشدباهامون بیاد، اصلا برای سوارشدن تو ماشین جلو نمینشست باوجوداینکه کلی اصرارمیکردم امامیگفت من عقب بشینم راحتترم تو پیش شوهرت بشین،همیشه بهم میگفت لاک بزن، اصلاح برو، فقط یه بدی که داشت تو تربیت ولباس بچه دخالت میکرد و یه کم ازاینچیزا که من دوست نداشتم
حقیقت تلخیه ،،،کاملا حرف تون معقول و درسته ،،،من شاید سعی کنم نقش مادری رو برا عروسم اجرا کنم ولی شاید در بعضی مواقع عروسم یه رفتار منو که قصد دلسوزی بوده رو دخالت یا فضولی تلقی کنه ،واون رو به حساب دلسوزی مادرانه نزاره ،وبه حساب مادر شوهر گری بزاره
میشه رابطشون خوب باشه(مث منو و مادرشوهرم)
ولی مثل مادر و دختر هرگززززززز
مثلا ما مشکلی نداریم با هم
خیلیم رابطمون خوبه رفت و آمد و تلفنی حرف زدن و ...
ولی مثلا الان یهویی بی هیچ دلیلی از دو هفته پیش ک خونشون بودم و کلی گفتیم و خندیدیم و بعد چند روزم تلفنی بش زنگ زدم دیگه نه سراغی ازم گرفتن نه اومدن نه نرفتن
منم زن حامله ۷ ماهه تو شهر غریب
حالا بنظر خودت اگ مادرم بود اینکارو میکرد؟
نه اصلا
من مامانم بلا استثنا هرروز زنگ میزنه بهم
هروقت چیز خوشمزه ای دارن برام تو فریزر نگه میداره
حالا تو این ۷ ماه ی بار مادرشوهرم ی بشقاب غذا نفرستاد
خلاصه ک توقعی ندارم ولی مثل مادر هرگز نمیشه
من ۴۲ سالمه خیلی استرس دارم ،،اصلا مادر شوهر شدن رو دوست ندارم نه اینکه دوست نداشته باشم واهمه دارم ،،چون تو این نی نی سایت که تا چند سال پیش خواننده خاموش بودم (تازه عضو سایت شدم)خیلی دیدم که در مورد مادر شوهر ها بد میگن ونفرین میکنن ،،انصا فا بعضی موارد هم زیاده‌روی میکردن که من خودم به شخصه ناراحت میشدم من خودم عروس هستم ولی نه به خودم ونه به همسرم هیچ وقت اجازه توهین به مادر شوهرم رو نمی‌دادم هرچند از دستش آزرده خاطر میشدم گرچه مادر شوهر من خوبی اش خیلی بیشتر از بدی هاش بود انصافا زن فهمیده ای هست اگر هم دلخوری پیش میومد بین مون حریم نگه میداشتم وبه حرمت بزرگ بودنش سکوت میکردم وهیچ وقت با مادرشوهر وخواهرشوهرام که (هفت تا خواهرش دارم ویه جاری دهن به دهن نمیذاشتم که حرمت ها از بین نره،،یا روشون بهم باز نشه ،،خودم خیلی تو زندگیم اهل مراعات با فامیل شوهر بودم ،،ولی بسکه تو این نی نی سایت و دور و برم می‌شنوم که عروس ها چه دیده گاه بدی نسبت به مادر شوهر ها دارن خیلی ترسیدم ،،من پسر بزرگم ۲۴ سالشه ،دسر کوچیکم ۲۱ ،،،بچه هامو خیلی دوست دارم میترسم ،از اینکه مادر شوهر خوبی نباشم خیلی واهمه دارم
