2777
2789
عنوان

دعا نویس 😬

210 بازدید | 15 پست

بچه ها من با یه نفر دوستم ولی خیلی رو مخه بگیر نیس ولی از اوناییه ک آدم میگه حیفه از دستش بده ۳۰ سالشه خوشتیپ و هیکل ۲۰ و پولدارررررر 

من چجور اینو تبدیل کنم ب شوهر الان یکسال و ۶ماهه باهاشم ولی خیلی گاوه بگیر نیس 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

منم ی بار رفتم پیش ی دعانویس

عشقم ترکم کرده بود خون گریه میکردم 

نامزدکرده بود

دعانویس بهم گفت بهت قول میدم نامزدیش بهم میخوره

وهمینطورم شد

8...(یک توآزردمرا..ویک جهان شادم نکرد..)...دلتنگی خیلی نامرده.ازیک جایی به بعد می شینی یه گوشه با بغض نگاه میکنی تا زندگی تموم بشه...۴آبان۱۴۰۱ عشقم برای همیشه ترکم کرد بعدازاون دیگ هرگز به هیییچکس اعتمادنمیکنم عاشق نمیشم تنهایی رو باجون ودل نگه میدارم خیلی دوسش داشتم صداش آرومم میکرد..ارزومه پشیمون بشه ی روزی برگرده ارزوش باش یک بار دیگ باهاش حرف بزنم فقط دنبالم بگرده وتوحسرتم بسوزه ک هییچ کس مث من دوسش نداشت...دلتنگم 😔😔دلم میخوادیکی بیاد دستموبگیره بلندم کنه بگه میدونم چقدرسختی کشیدی میدونم شبهات پر از دردبود میدونم چقداشک ریختی اما‌ازاین به بعد هرچ  قبل من بود فقط کابوس بود...یکی بیادکه نره یکی که ازچرت ترین چیزها براش حرف بزنم وخسته نشه ..🥀ب سلامتی اون روزی که  اونی ک ترکم کرد تاوان پس بده دلش مثل دل من بشکنه هرشب مث من اشک بریزه ازدلتنگی نابودبشه ب سلامتی روزی که داغ عزیزترین ادم زندگیش بره توی دلش بسلامتی روزی ک بیچارگیش روببینم..روزی اروم میشم ک  اون تاوان پس بده سنگدل نیستم ولی درحقم ظلم شد ب زور منواز خودش جداکرد..دوسال منو عاشق خودش کردوبا بی رحمی ترکم کرد پس ب سلامتی  شکست اون🥂دلم گرفته هیشکی نیست که ببینه غروبا چجوری  اشک روی گونم می شینه😔دلم میخواد خودمو بردارم برم یه جای دور خییلی دور هیچکس رونبینم حتی گوشیمم نبرم صدای کسی رو نشنوم..🥀..امیدوارم هرکجا هستی همیشه غمگین باشی.۱۰دی صدای شکستنش روشنیدم خدا جای حق نشسته
قبلا مهم بود ولی الان فقط سکوت میکنه 

خب پس ولش کن . به ظاهر نگاه نکن میری تو زندگی ، میبینی مرد زندگی نیست 

معیارت رو اخلاق و مسئولیت پذیری و باعرضه بودن بذار 

کاش میشد که تو با معجزه ای برگردی💔۱:۲۰ ...#حاج_قاسم

خب پس ولش کن . به ظاهر نگاه نکن میری تو زندگی ، میبینی مرد زندگی نیست  معیارت رو اخلاق و مسئول ...

خب چون اخلاقش عالیه اهل کاره کلا دیگه همه چی داره کنار هم فقط بگیر نیس😒البته من خیلی خشکلترشم

خب چون اخلاقش عالیه اهل کاره کلا دیگه همه چی داره کنار هم فقط بگیر نیس😒البته من خیلی خشکلترشم

نرو سمت دعا نویس من خواهرشوهرم عاشق یکی بود برا ازدواج باهاش دعاگرفت  متاسفانه پسره دیوونه شذ الهی براهیچکی پیش نیاد دور از جون تو وعشقت اما واقعا خواهرشوهرم عذاب وجدان عجیبی گرفت البته اونا همو میخاستن خانواده پسر راضی نمیشدن برا راضی کردن اونا گرفت ولی پسره خبرنداشت چون اعتقاد نداشت ب دعا نویسا گفت ولش کن ک متاسفانه این بدون اطلاع دادن اینکارو کرد الان پسره همش با یکی حرف میزنه ک هیچکس نمیبینتش دقیقا ۳روز بعددعا اینطور شد دکترم رفتن گفتن اسکیزوفرنی ندارع مسئله ماورایی هرجا رفتن دعانویسم خوب نشد من وقتی دیدم خواهرشوهذمو خودشم یکسال افسردگی شدید داشت اصلا بخاطر همین موضوع خونشون عوض کردن کسی جز خودمون نمیدونه اما اگ ب گوش خانواده پسره میرسید خواهرشوهرمو نابود میکردن نکنی اینکارو من خودم برا ازدواجم خواستم دعابگیرم ولی خداروشکر میکنم ک اینکارو نکردم اگ من این بلاسرم میومد خودمو میکشتم من خودمم ازدواجم خیلی سخت بود واقعا الهی هیجکس درگیر عشق یطرفه نشه ک طرف اصن ندونه 

من همسرمو دوسش داشتم اما اون نمیدونست

دم دردانشگاهم رو جرثقیل کار میکرد خیلی دوسش داشتم نمیدونستمم چطوبهش بگم ولی یبار پایین گوشه خیابون وایساده بودن ناخواسته بدجور خیره شدم تو چشماش ولی اون متوجه نشد بعد یمدت کارشون تموم شد ساختمون نیمه ساخته اما دیگ نمیومد اون انقد غصه خوردم هرروز ب امیددیدنش خوشگل میکردم انگار اونم منو میبینه اما نبود انقد دعاخوندم نشد کلی ختم و چله گرفتم نشد داشتم دق میکردم ک یبار دیگه ببینمش من ۳۲سالمه اون روز ک میرفتم دانشگاه ۴ ۵سال پیش بود ۲۷ ۲۸سالم بود مادرمم همش رو مغزم بود وخواستگار راه میداد بدون هماهنگی کفرم دراومده بود ازیطرف من اونو دوسش داشتم از اینطرف مادرم بااینکاراش دقم میداد ازاونطرف من اصلا نمیدیدمش دیگ ن اون منو میشناخت ن حتی میدونست دوسش دارم روانی شده بودم سپردم یه خانوم برام چله بگیره ک من باهاش ازدواج کنم دعاهای من که دیگه جواب نمیداد خیلی خانوم پاک وخوبی بود مادرم همیشه بهش میگف برا مادربزرگم روزه های قضاشوبگیره و قران بخونه ۳د۴ روزگذشت باز مادرم گف امشب خواستگارمیادلباساتو اماده کن چادرم سرت کن پسرم میاد داشتم تو دلم مث همیشه ب خودم فحش میدادم بخاطراوضاعم اماده شدم اصلا به خودم نمیرسیدم اقامن ک رفتم اون اتاق دیدم همون پسرس مادرش منو دیده پسندیده ازیطرف قندتودلم اب میشد از طرف دیگه دستام یخ کرده بود عرق سرد کرده بودم بااون قیافه ام دقیق۳روز حموم نرفته بودم هیچ ارایشم نداشتم گفتم الان دم میزارن روکولشون میرن اما نرفتن الان شوهرمه😍 این معجزه زندگی من بود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   moeinipoor  |  19 ساعت پیش
توسط   11aye  |  4 ساعت پیش
توسط   nazgol69mk  |  4 ساعت پیش