وای یادم میاد میخام بمیرم
تابستون بود منم تاپ و شورتک تنم بود
مامانم بیرون بود من تو خونه تنها، بعد آیفون و زدن مامانم بود بلند شدم دکمه رو زدم در پایین باز شد از اونجایی ک گشادم(🙄☹) خواستم دوباره بلند نشم در ورودی خونه رو هم اومدم باز کردم.
حالا پشت در: پسر طبقه بالاییمون با پدرم کار داشت نگو اومده زنگ درمون و بزنه
قبل از اینکه اون زنگ و بزنه من در و باز کردم
آقا منم وقتی خیلی هول میشم هنگ میکنم
در و باز کردم با اون وضع این و دیدم کپ کردم و چن ثانیه زل زدم بهش خدا من و بکشههه
اون دید اوضاع خیلی خیطه خندشم گرفته بود
خودش خم شد در خونه ما رو بست و همزمان گف ببخشید بعدا مزاحم میشم
وای من همچنان مییییخ زل زده بودم ب رو ب روم
چون انتظار داشتم مامانم و ببینم ن اون و
خیلی بد بود
هنوزم بعضی وقتا میبینمش خجالت میکشمممم